در این مقاله به الگوهای پرایس اکشن، قواعد ایجاد، و قواعد اعمال کردن آن در معامله می پردازیم. در این مطلب یاد خواهیم گرفت که بهترین اندیکاتورها برای معامله بر اساس الگوس پرایس اکشن چیستند و برترین راهبردها برای معامله گران مبتدی و حرفه ای کدامند.
مقاله شامل موضوعات زیر می باشد:
- پرایس اکشن چیست؟
- چرا معامله گران از پرایس اکشن استفاده می کنند؟
- پرایس اکشن در بازار فارکس
- سیگنال های پرایس اکشن
- الگوهای معاملاتی پرایس اکشن
- اندیکاتورهای پرایس اکشن
- چگونگی معامله بر اساس پرایس اکشن
- راهبردهای معاملاتی پرایس اکشن
- معامله بر اساس پرایس اکشن و معامله بر اساس اندیکاتورها: کدام یک سودده تر است؟
- آیا استفاده از الگوهای پرایس اکشن در چارت منطقی است؟
- نتیجه گیری
- پرسش های متداول پرایس اکشن
پرایس اکشن چیست؟
پرایس اکشن روشی برای معامله بر اساس حرکات قیمتی ابزار مالی است. الگوهای پرایس اکشن سیگنال های ورود به معامله و خروج از آن را ایجاد می کنند. ساز و کار ایجاد شده در پرایس اکشن یکی از روش های تحلیل تکنیکال بوده و در بین معامله گران بسیار پرطرفدار است.
همانطور که از نام الگوی پرایس اکشن می توان حدس زد، راهبردهای مبتنی بر این الگو حرکات قیمتی را تحلیل کرده و یک تصمیم معاملاتی تنها بر اساس ارزیابی چارت قیمتی گرفته می شود. سوال این است که حرکات چارت قیمتی را چگونه می توانیم تحلیل کنیم؟
یکی از راه های نمایش دادن حرکات قیمتی استفاده از چارت کندل استیگ ژاپنی است. در این روش هر کندل استیک نمایانگر یک بازه ی زمانی مشخص است. به طور مثال، می توانیم به بازه ی زمانی ۱ ساعته اشاره کنیم. راهبردهای پرایس اکشن می توانند شکل گیری الگوهای چارت یا کندل استیک را بدون استفاده از اندیکاتور در بر داشته باشند. همچنین، این راهبردها قادرند با اعمال کردن اندیکاتورهای پرایس اکشن در چارت نقش ابزارهای کمکی را بازی کنند.
بسیاری از معامله گران بر روی راهبردهای معاملاتی پرایس اکشن برای ایجاد سود در یک بازه ی زمانی کوتاه استفاده می کنند. از تایم فریم های H4-D1 برای ارزیابی روندهای کلی استفاده می شود. افزون بر این، در تایم فریم های کوتاه تر میزان اختلالات قیمتی به دلیل حرکات تصادفی قیمت بالاتر می رود. در موارد نادر روش پرایس اکشن نقاط ورود ایده آل را می تواند در تاین فریم های کوتاه تر به وجود بیاورد.
چرا معامله گران از پرایس اکشن استفاده می کنند؟
با تحلیل ساختارهای ایجاد شده توسط کندل استیک ژاپنی می توان الگوهای خاصی که گه گاه ایجاد می شوند را کشف کرد. با داشتن راهکاری صحیح می توان از این الگوها به نفع خود استفاده کرد، یعنی در واقع در بازار مالی سود کسب کرد.
راهبردهای پرایس اکشن در بازار بازار فارکس به دلیل قابل اطمینان بودن آن ها و مورد نیاز نبودن استفاده از اندیکاتورهای تکنیکال در آن ها متمایز می شوند. پرایس اکشن در بازار فارکس نوعی از تحلیل تکنیکال است زیرا نیازی به در نظر گرفتن عوامل تحلیل فاندمنتال ندارد و بر روی عملکرد داده های تاریخی قیمت تمرکز می کند. آنچه که پرایس اکشن را از بیشتر انواع تحلیل تکنیکال متمایز می کند این است که تمرکز پرایس اکشن بر روی نسبت قیمت فعلی قیمت یک ابزار مالی با عملکرد گذشته ی آن ( به جای اعداد تاریخی به دست آمده توسط قیمت) است.در پرایس اکشن نقاط اوج و کف نوسانات قیمتی، خطوط روند، و سطوح حمایت و مقاومت حائز اهمیت است.
مزایای الگوی پرایس اکشن
- تفسیر الگوها برای معامله گران مبتدی ساده هستند؛
- راهبردهای معاملاتی معمولا نیازمند نرم افزارهای اضافی (اندیکاتورها) نیستند.
- از آنجا که الگوهای پرایس اکشن بر مبنای سطوح بسته شدن قیمت هستند مجددا رسم نمی شوند؛
- پرایس اکشن تنها نمایانگر حرکت قیمتی است و از اندیکاتورها استفاده نمی کند؛
- الگوهای پرایس اکشن به هنگام معامله بر اساس سطوح قوی بسیار موثر هستند؛
- معامله گری که بر اساس پرایس اکشن معامله می کند می تواند مناسب ترین الگوی پرایس اکشن را برای یک راهبرد معاملاتی خاص استفاده کند
پرایس اکشن در بازار فارکس
راهبردهای پرایس اکشن مناسب راهبردهای ابزارهای مالی دارای نوسانات متوسط و بسیار بالا مثل GBPUSD و EURUSD و سایر جفت های ارزی هستند. ساز و کار مبتنی بر الگوی پرایس اکشن در معامله ی برخی از شاخص های متقاطع عمده نسبتا موثر هستند.
معامله بر اساس پرایس اکشن را در نرخ های متقاطع غیرعمده یا خرد و یا جفت های ارزی غیرمتداول پیشنهاد نمی کنم.در جفت های ارزی غیرمتداول شاخص معمولا حرکات غیرقابل پیش بینی پرشیبی دارد و دلیل این اتفاق به طور مثال می تواند دخالت بانک مرکزی کشورهای مربوط به جفت ارزی و یا تحریم های اقتصادی علیه یک کشور مشخص باشد.
در صورتی که در بازار سهام بر اساس پرایس اکشن به معامله بپردازید بهتر است بر روی ابزارهای مالی پرنقدینگی معامله کنید. در این رابطه می توانید از stock screener برای انتخاب سهام بر مبنای حجم معاملاتی بپردازید.
راهبردهای مبتنی بر پرایس اکشن در معامله ی سایر ابزارهای مالی مثل رمزارزها و کالاهای اساسی ویژگی های خاص دیگری نیز دارند. هر چقدر نقدینگی یک ابزار مالی پایین تر باشد الگوی پرایس اکشن در آن بدتر عمل خواهد کرد. لازم است که توصیه های معاملاتی فوق الذکر پیروی کرده و ابزارهای مالی ای را انتخاب کنیم که نقدینگی بالایی دارند. به طور مثال می توانیم به جفت BTCUSD اشاره کنیم که پرایس اکشن در آن به خوبی عمل می کند، اما برای آلتکوین هایی که در لیست ۱۰۰ رمزارز برتر بازار از لحاظ میزان گردش نقدینگی قرار ندارند استفاده از پرایس اکشن ممکن است با شکست مواجه شود.
سیگنال های پرایس اکشن
متداول ترین سیگنال های پرایس اکشن شامل معامله در نقطه های روندی ساختار حرکتی افقی، حرکات بازگشتی از کانال های قیمتی قوی یا سطوح فیبوناچی قوی، الگوهای معکوس شدن روند، و فراکتال ها می شود.
برای شناسایی سیگنال های پرایس اکشن لازم است که در وهله ی اول مبانی راهبردهای معاملاتی خود را در چارت مشخص کنید. منظور من مشخص کردن عواملی مثل سطوح حمایت و مقاومت قوی. سطوح فیبوناچی، مرزهای کانال قیمتی، و الگوهای معکوس شدن در روند است.
در مرحله ی بعدی نقاط مورد انتظار بعدی را از طریق پایش حرکات قیمت و تشخیص الگوی پرایس اکشنی که نقطه ی ورود و سطح حد ضرر را مشخص می کند بررسی کنید.
مثال سیگنال پرایس اکشن در نقطه ی مرزی حرکت افقی در چارت EURUSD که در بازه ی تاریخی ۱۶ ژوئن ۲۰۲۲ تا ۳۰ ژوئن ۲۰۲۲ ایجاد شده را مشاهده کنید:
برنامه ی گام به گام راهبرد معاملاتی در چارت بالا:
- مرز بالایی دامنه ای که باریک می شود را بر اساس دو نقطه در چارت مشخص کرده ام.
- مرز پایینی دامنه ای که باریک می شود را بر اساس دو نقطه مشخص کرده ام.
- در روز ۲۲ ژوئن الگوی اینساید بار را در نزدیکی مرز بالایی محدوده ی حرکتی افقی شناسایی کرده ام
- همچنین، در روز ۲۲ ژوئن و در ساعت ۱۹:۰۰ بر اساس ترمینال معاملاتی قیمت توانسته اینسایدبار را به سمت پایین بشکند. بر اساس این سیگنال وارد معامله ی فروش با تارگت مرز پایینی دامنه ی افقی شده ام.
- در روز ۲۳ ژوئن از معامله با حد سود واقع در مرز پایینی حرکت افقی خارج شده ام.
در این چارت می توانیم سایر الگوهای پرایس اکشنی که راهبرد معامله در نقاط مرزی کانال افقی را نشان می دهند مشخص کرده ام. سیگنال های ورود به معامله در روز ۲۳، ۲۷، و ۲۸ ژوئن به وجود آمده اند.
نگاهی به یک مثال دیگر می اندازیم که در آن الگوهای پرایس اکشن درون یک الگوی کندل استیک معکوس (دو نقطه ی کف) پدیدار شده اند. ابزار معاملاتی XAUUSD است و بازه ی زمانی عبارت است از ۱۵ دسامبر ۲۰۲۱ تا ۲۸ دسامبر ۲۰۲۱.
- در وهله ی اول روند کوتاه مدت را مشخص کرده ام که حالت صعودی دارد. سپس می بینیم که در روز ۱۷ دسامبر یک حرکت اصلاحی نزولی ایجاد شده است.
- درون این حرکت اصلاحی یک الگوی کندل استیک دو نقطه ی کف پدید آمده است که با رنگ بنفش مشخص شده است.
- سطح مقاومت را تعریف کرده ام که پس از شکست صعودی آن الگوی دو نقطه ی کف کامل شده است.
- در طی حرکت اصلاحی به سمت سطح مقاومت شکسته شده که در حال حاضر نقش سطح حمایت را بازی می کند الگوی پرایس اکشن ریل قطار را شناسایی کرده ام.
- پس از پدید آمدن ساختار ریل قطار در روز ۲۲ دسامبر وارد معامله ی خرید شده ام. در روز ۲۸ دسامبر، با یک حد سود در محل عبور شاخص از نقطه ی کف روز ۱۷ دسامبر خارج شده ام.
الگوهای معاملاتی پرایس اکشن
الگوهای پرایس اکشن زیادی در چارت وجود دارند که همواره مرتبط خواهند بود زیرا با استفاده از آن ها و تحلیل چارت قیمتی به همراه فهم صحیح منطق حرکات قیمتی در چارت می توان تصمیم معاملاتی صحیح را گرفت. حال می خواهیم به بهترین الگوهای پرایس اکشن که من هم در معاملات خود از آن ها استفاده می کنم اشاره خواهم کرد.
الگوی پین بار
پینبار از نظر من مهمترین الگوی پرایس اکشن است. پینبار مخفف عبارت 'پینوکیو بار' است و به دلیل شکل ظاهری آن اینگونه نامگذاری شده است. این الگو از یک ''بینی'' (که دنباله ی یک کندل استیک است) و همچنین یک بدنه تشکیل شده است.
این الگو نشانگر یک ''بینی'' کشیده به همراه یک بدنه ی کوچک است که در چارت قیمتی به شکل زیر به نمایش در می آید:
این ساختار معمولا در پایان یک روند ایجاد می شود و سیگنال آخرین حملات خریداران یا فروشندگان به همراه تغییر پرشیب در فضای هیجانی بازار را نشان می دهد. در نتیجه، معامله گران از معاملاتی که در حرکت نوسانی قبلی وارد آن شده بودند خارج می شوند و در عین حال در بهترین قیمتی که در روند جدید به وجود می آید معامله ی خرید باز می کنند. این کار منجر به ایجاد یک دنباله ی بلند در بدنه کندل می شود. بدنه ی کوچک به این معنی است که سطح باز شدن قیمت تقریبا برابر با سطح بسته شدن آن است. این یعنی خریداران یا فروشندگان وضعیت بازار را در آن بازه ی زمانی به شکلی چشمگیر تغییر نمی دهند.
چگونه معامله بر اساس ساختار پین بار انجام می شود؟
زمانی که انتظار داریم روند در نقطه ی شناسایی شده معکوس شود باید فقط صبر کنیم. صبر می کنیم تا قیمت وارد محدوده ی دارای قیمت های خوب شده و پینبار را ایجاد کند. برای چک کردن این فرضیه نباید بلافاصله بعد از اینکه پین بار ایجاد شد وارد معامله شوید، بلکه باید منتظر تایید شدن آن باشید. معامله گران معمولا با ایجاد شدن کندل بعدی وارد معامله می شوند، یعنی همان وقتی که منتظر معکوس و نزولی شدن روند بوده اند نقطه ی کف الگو شکسته شده باشد. حالت دیگر در این فرض این است که معامله گران پس از معکوس و صعودی شدن روند وارد معامله ی خرید می شوند.
لازم است معامله را باز کرده و حد ضرر را کمی بالاتر از محل لازم قرار دهید. این موضوع حائز اهمیت است زیرا به دلیل اختلالات قیمتی و حرکات تصادفی، شاخص می تواند کمی فراتر از نقطه ی اوج و کف رفته و در این حالت شما دستورات معاملاتی را بدون در نظر گرفتن این اختلال قیمتی قرار می دهید. فاصله ی کافی ای که در آن معامله وارد بازار می شود باید مطابق با هر ابزار مالی مورد معامله و بر اساس تایم فریم مربوطه انجام شود اما نباید کمتر از اسپرد باشد. بهتر است که یک حالت پایاپای ایجاد کنید اما در هر حال مطمئن شوید که نقطه ی ورود شما در محل صحیحی قرار دارد.
در پایین چند مثال از نقطه ی ورود را بر اساس الگوی پینبار می بینیم:
زمانی که در مثال بالا کندل استیک پس از پین بار ایجاد می شود، قیمت فورا به جهت دلخواه حرکت می کند و سیگنال پرایس اکشن را تقویت می نماید.
الگوی معاملاتی ریل قطار در چارت
الگوی ریل قطار یکی دیگر از الگوهای پرایس اکشن در چارت است. من اغلب از این الگو به همراه روش حوزه های مارجین استفاده می کنم. این الگو در چارت قیمت به شکل زیر است:
این الگو یک الگوی معکوس شدن روند است، پس زمانی ایجاد می شود که یک روند به اشباع رسیده باشد. اولین کندل در الگو در جهت روند فعلی ایجاد می شود. دومین کندل هم در جهت مخالف ایجاد شده و بازه ی آن در مقیاس واحد معاملاتی تقریبا برابر با اولین کندل است. دومین کندل اغلب به طور کامل اولین کندل را پوشش داده (انگالفینگ) و آن را در بر می گیرد. با نگاهی به الگوی ریل قطار اغلب می توانیم پوشانده شدن کندل استیک ها را توسط هم ببینیم.
حالت انگالفینگ یا پوشش دهی یک سیگنال قدرتمند برای معامله گران فارکس است. زمانی که این ساختار در سطوح مهم چارت ایجاد می شود سیگنال یک فرصت مناسب برای ورود به معامله در جهت روند و در قسمت ابتدایی آن را از خود مخابره می کند. همچنین، این الگو سیگنال این موضوع را از خود مخابره می کند که پرایس اکشن پایان یک حرکت اصلاحی را مشخص کرده و بازار تمایل به ادامه ی حرکت تکانه ای-ایمپالس دارد.
چگونه بر اساس الگوی ریل قطار معامله کنیم؟
پس از ایجاد شدن کندلی که بازه ی آن بر اساس واحدهای معاملاتی برابر با کندل قبلی (که در جهت مخالف حرکت کرده) باشد، این بدین معنا است که ساختار لازم شکل گرفته است. برای کاهش دادن ریسک لازم است فاصله ی بیشتری را مدنظر قرار دهیم (کمتر از اسپرد نباشد) و برای دنبال کردن روند صعودی زمانی که قیمت نقطه ی اوج ساختار ایجاد شده را شکست دستور معاملاتی را قرار بدهیم. حالت دیگری که وجود دارد قرار دادن دستور معاملاتی با شکسته شدن نقطه ی کف الگو برای معامله در روند نزولی است. حدضرر نیز باید فراتر از نقطه ی انتهایی الگو قرار داده شود.
چند مثال را در زیر می بینید:
از هر یک از مثال ها مشخص است که کندل استیک معکوس با رنگ متفاوت ساختار الگو را به پایان رسانده و نقطه ی ورود مناسب برای معامله در جهت مخالف ایجاد می کند. هر دو کندل استیک در الگو تقریبا برابر هستند و از سایر کندل استیک ها در چارت متمایز می شوند.
الگوی اینساید بار
اینساید بار یا به شکست اشاره دارد و یا نشانگر یک الگوی معکوس است. اینسایدبار می تواند هم می تواند نشانه ی ادامه یافتن و هم معکوس شدن روند باشد. همچنین، مثل سایر الگوهای کندل استیک، معامله بر اساس اینساید بار باید در محدوده ی سطوح قوی در روند انجام شود.
ساختار اینسایدبار به شکل زیر است:
همانطور که در تصویر می بینید الگوی اینسایدبار یک الگوی پرایس اکشن دو کندلی است. به اولین کندل یعنی کندل بزرگ تر غالبا کندل مادر گفته می شود. بعد از کندل مادر دومین کندل که همان اینسایدبار است ایجاد می شود که کوچک تر بوده و در بازه ی نقطه ی اوج و کف کندل قبلی قرار دارد، یعنی نقطه ی اوج آن پایین تر از نقطه ی اوج کندل قبلی و نقطه ی کف آن بالاتر از نقطه ی کف کندل قبلی است.
ممکن است چند اینسایدبار ایجاد شود که شرایط ذکر شده را داشته باشند. همه ی آن ها تحت یک ساختار واحد تحلیل می شوند و اینسایدبارهای درون آن با عددهایی مثل I2B و I3B و غیره مشخص شده اند.
چگونه بر اساس الگوی اینسایدبار معامله کنیم؟
یک روش متداول مستلزم تعیین یک دستور معاملاتی معلق بر روی شکست کندل مادر با فاصله ی کمی بیشتر است. دستور معاملاتی Buy Stop و Sell Stop به شکلی عالی متناسب با ساختار اینسایدبار هستند.
حد ضرر در کجا قرار داده می شود؟
پیشنهاد می شود که حد ضرر را فراتر از آن سوی قسمت پایانی کندل مادر قرار دهید اما باید این را هم بدانید که چنین روشی همواره موثر نیست. کندل مادر ممکن است خیلی بزرگ باشد. بر این اساس، حد ضرر در فاصله ای طولانی تر قرار داده می شود و حد سود همواره حالتی محدود خواهد داشت. همچنین، شرایطی ممکن است وجود داشته باشد که نسبت میان سود به ریسک بد باشد. در این حالت، به معامله گر استفاده کننده از پرایس اکشن توصیه می شود که حد ضرر را فراتر از سطح قیمتی قوی بعدی قرار بدهد. اینگونه قراردادن حد ضرر کاملا منطقی است: در صورتی که قیمت به این سطح باز گردد، تصمیم احتمالا غلط خواهد بود و شکست آن سطح حالت کاذب خواهد داشت.
اعمال کردن دومین روش برای قراردادن حد ضرر به مهارت های معامله گر برای تفسیر صحیح و شناسایی سطوح حمایت و مقاومت قوی بستگی دارد. اگر در معامله کردن تازه کار هستید پیشنهاد می کنم که از اولین روش استفاده کنید. در این حالت حد ضرر در فاصله ای طولانی قرار داده می شود اما این کار امن تر است!
وضعیتی که در آن اینسایدبار یک الگوی معکوس شدن است را در تصویر زیر مشاهده می کنید:
الگوی اینسایدبار بر اساس ادامه پیدا کردن روند:
الگوی معکوس شدن نقطه ی پیووت در فارکس (PPR)
الگوهای پرایس اکشن به دلیل سادگی تشخیص و معامله کردن آن ها خوب هستند. شناسایی الگوی بعدی ای هم که به آن خواهیم پرداخت آسان و معامله بر اساس آن آسان خواهد بود. این الگوی پرایس اکشن ''الگوی معکوس شدن نقطه ی محوری (پیووت)'' که در اصطلاح تخصصی انگلیسی به اختصار PPR نامیده می شود نام دارد.
این الگو از سه کندل تشکیل شده و بر مبنای سطوح پیووت و یا سطوح قوی حمایت و مقاومت ایجاد می شود. پدیدار شدن آن اغلب بعد از یک روند سریع اتفاق می افتد.
در سناریوی نزولی: قیمت حرکتی صعودی داشته و به یک نقطه ی اوج جدید اصابت می کند. کندل بعدی یک نقطه ی اوج در سطحی پایین تر و همچنین یک نقطه ی کف در سطحی پایین تر ایجاد می کند و در نهایت پایین تر از نقطه ی کف روز گذشته بسته می شود.
در یک سناریوی صعودی: قیمت حرکتی نزولی داشته و یک نقطه ی کف جدید ایجاد می کند. نقطه ی کف کندل بعدی نباید پایین تر از نقطه ی کف قبلی باشد. همچنین، کندل باید بالاتر از نقطه ی اوج قبلی بسته شود.
بنابراین، یک سیگنال ورود به معامله ایجاد می شود. می توانید بلافاصله پس از بسته شدن کندل سیگنال وارد معامله شوید زیرا بازار پیشتر سیگنال معکوس شدن حرکت که به زودی اتفاق خواهد افتاد را به شما مخابره کرده است. این یک سیگنال معکوس شدن است: پس خوب است که در پایان حرکت اصلاحی ای که در جهت مخالف روند قوی در بازه ی بلند مدت اتفاق افتاده وارد معامله شوید.
حد ضرر فراتر از بالاترین یا پایین ترین نقطه ی الگو قرار داده می شود. مثال هایی واقعی را در زیر مشاهده می کنید:
گاهی وقت ها لازم است که برای مدتی طولانی صبر کنید:
در مثال بالا الگوی PPR محدوده ی مقاومت را در بازه ی قیمتی 1.0020 – 1.0010 ایجاد کرده است. در مرحله ی بعدی قیمت یک حرکت پرشیب نزولی داشته که سودی قابل توجه ایجاد کرده است. در تحلیل کندل استیک الگویی مشابه وجود دارد که ستاره ی شبانگاهی نام گرفته است.
الگوی ستاره ی دنباله دار
الگوی کندل استیک ستاره ی دنباله دار مثالی از تفسیر کلاسیک کندل استیک ژاپنی است. الگوهای کندل استیک ژاپنی در تحلیل تکنیکال زودتر از الگوهای پرایس اکشن پدید آمده اند. به دلیل مشابهت روش های تعریف، گروهی از الگوهای کندل استیک را می توان در دسته ای مشخص از الگوهای پرایس اکشن قرار داد و آن ها را با در نظر گرفت. علاوه بر این، باید گفت که الگوهای کندل استیک و پرایس اکشن اغلب با یکدیگر همپوشانی پیدا می کنند.
الگوی ستاره ی دنباله دار در نقاط اوج روند صعودی ایجاد می شود و این هشدار را می دهد که روند در حال رسیدن به حالت اشباع است. پس از شکل گیری ساختار ستاره ی دنباله دار بازار اغلب معکوس و نزولی می شود.
الگوی ستاره ی دنباله دار به شکل زیر است:
الگوی ستاره ی دنباله دار در یک چارت واقعی اینگونه است:
ویژگی های الگوی ستاره ی دنباله دار
برای شناسایی صحیح الگوی ستاره ی دنباله دار لازم است که ویژگی های متداول آن را بدانیم:
- در نقاط اوج داخلی شکل می گیرد
- کندل استیک یک دنباله ی بالایی بلند تر دارد
- بدنه ی کندل کوچک است
- کندل استیک ستاره ی دنباله دار یک سایه ی پایینی کوتاه دارد
- سایه ی بالایی باید بالاتر از سایر کندل ها باشد
چگونه بر اساس الگوی ستاره دنباله دار معامله کنیم؟
راهبرد معاملاتی ستاره ی صبح شبیه به معامله بر مبنای الکوی پین بار است. در وهله ی اول لازم است اطمینان حاصل کنید که الگوی ایجاد شده همان الگوی ستاره ی صبح است. ویژگی هایی که بالا ذکر کردیم را تک تک بررسی کنید و تطبیق دهید.
اگر واقعا ساختار ستاره ی صبح ایجاد شده باشد زمانی که کندل استیک بسته می شود وارد معامله شوید. حد ضرر بالاتر از نقطه ی اوج کندل استیک قرار داده می شود. حد سود در فاصله ای به مقیاس دوبرابر بلند تر حد ضرر احتمالی قرار داده می شود. همچنین، می توانید حد سود خود را در یک سطح قوی حمایت و یا در سطح قیمتی ای که ساز و کار معاملاتی شما پیشنهاد می کند قرار دهید.
همانطور که در مثال بالا مشاهده می کنید، الگوی ایجاد شده کاملا ساده و معامله بر اساس آن آسان است، حتی اگر شما یک معامله گر حرفه ای نباشید.
نکات مهم
به هنگام معامله ی الگوی ستاره ی صبح لازم است که نقطه ی ورود به معامله به وسیله ی یک سطح مقاومت قوی که در نزدیکی الگو قرار داشته باشد تایید شود.
در صورتی که الگوی ستاره ی دنباله دار درون یک موج صعودی و یا در نقطه ی اوج حرکت نوسانی درون روند صعودی ایجاد شود نباید بر اساس چنین الگویی معامله کنید. اغلب چنین سیگنالی یک سیگنال کاذب خواهد بود و سود به همراه نخواهد داشت.
به یاد داشته باشید که الگوی ستاره ی دنباله دار تنها در بالاترین نقاط ثبت شده در چارت قیمتی ایجاد می شود و کندل آن از سایر کندل استیک های ژاپنی متمایز است.
الگوی چکش
چکش یک الگوی کندل استیک و در نقطه ی مقابل الگوی ستاره ی دنباله دار است. این الگو در یک روند نزولی ایجاد می شود و سیگنال معکوس شدن صعودی روند را از خود مخابره می کند. سایر ویژگی های الگوی چکش شبیه به ویژگی های الگوی ستاره دنباله دار است.
در تحلیل پرایس اکشن الگوی ستاره دنباله دار و چکش درون یک ساختار پینبار ترکیب می شوند.
الگوی چکش در یک چارت واقعی به شکل زیر است:
شرایط ایجاد الگوی چکش:
- در نقاط کف داخلی ایجاد می شود
- کندل استیک همواره یک سایه ی پایینی بلند تر دارد
- بدنه ی کندل کوچک است
- سایه ی بالایی یا کوتاه است یا اصلا سایه ی بالایی ای وجود ندارد
- سایه ی پایینی فراتر از کندل های قبلی می رود
چگونه بر اساس الگوی چکش معامله کنیم؟
- زمانی که الگوی قیمتی شرایط ذکر شده در بالا را اجرا می کند و به پایان می رسد می توان وارد موقعیت خرید شد.
- حد ضرر پایین تر از نقطه ی کف الگو قرار داده می شود.
- اندازه ی حد سود دو یا سه برابر بزرگتر از حد ضرر احتمالی است. می توانید حد سود را بر اساس راهبرد معاملاتی خود و یا در سطوح مقاومت قوی قرار دهید.
نکات مهم
الگوی چکش باید به وسیله ی سطح حمایت تایید شود. منظورم این است که سطح حمایتی که بر روی آن وارد معامله می شوید باید توسط الگو تقویت گردد. در این فرض احتمال بیشتری وجود دارد که قیمت به جهت دلخواه حرکت کند. نقطه ی پیوت قبلی نشانگر سطوح حمایت هستند.
اگر سطوح حمایت و مقاومت را در مثال های بالا ترسیم و پس از آن الگوی چکش را پیدا کنیم همه چیز سرجایش قرار خواهد گرفت.
کندل استیک چکش باید از سایر کندل استیک ها متمایز باشد، زیرا یک سایه ی بلند تر پایینی دارد که فراتر از کندل های مجاور خود می رود. همچنین، مایلم تاکید کنم که کندل استیک چکش تنها در نقاط کف چارت ایجاد می شود؛ شما نباید بر اساس الگوی چکش درون یک روند نزولی در حال رشد و یا در وسط نقطه ی کف یک حرکت نوسانی معامله کنید.
الگوی سقف یا کف دوقلو (توییزر)
الگوی توییزر یکی از الگوهای پرایس اکشن مرتبط با معکوس شدن روند است. الگوی توییزر قاعدتا از دو کندل استیک ژاپنی تشکیل می شود و در برخی موارد کندل های اضافی ای بین اولین و دومین کندل استیک ها وجود دارد.
الگوی توییزر به معنی این است که خریداران و فروشندگان نمی توانند سطح حمایت یا مقاومت قوی را بشکنند و قیمت به جهت مخالف خود تغییر جهت می دهد.
این الگو می تواند در پایان یک روند صعودی یا نزولی ایجاد شود. در معامله بر اساس الگوی توییزر می توانید بسته به روند فعلی هم وارد معامله ی خرید و هم وارد معامله ی فروش بشوید.
از لحاظ تصویری الگوی توییزر اینگونه است:
سایر الگوهای کندل استیکی که بعد از توییزرها به وجود می آیند می توانند هر یک از الگوهای کندل استیک باشند. مثلا اگر در یک الگوی فروش یک کندل استیک نزولی بلند تر از کندل استیک صعودی باشد می توانید الگوی انگالفینگ را در کنار توییزر مدنظر قرار دهید.
شرایط ایجاد الگوی خرید:
- کندل استیک های دو الگویی در نظر گرفته می شوند
- نخستین کندل استیک نقطه ی کف داخلی را ایجاد می کند
- دومین کندل استیک نقطه ی کف داخلی را تکرار می کند
- قیمت در جهتی مخالف معکوس می شود و نقطه ی اوج دومین کندل استیک را می شکند
شرایط ایجاد الگوی فروش:
- کندل استیک های دو الگویی در نظر گرفته می شوند
- اولین کندل استیک نقطه ی اوج داخلی را ایجاد می کند
- دومین کندل استیک نقطه ی اوج داخلی را تکرار می کند
- قیمت در جهتی مخالف معکوس می شود و نقطه ی کف دومین کندل استیک را می شکند
طول سایه ها یا بدنه ی کندل استیک ها مهم نیستند. مهم است که نقاط اوج و کف در سطوحی تقریبا برابر ایجاد شوند و این اتفاقی است که پس از آن حرکت شاخص در جهت مخالف معکوس می شود.
چگونگی معامله بر اساس الگوی توییزر نزولی:
- در انتهای یک روند صعودی منتظر ایجاد الگوی توییزر باشید
- پس از آنکه قیمت نقطه ی کف دومین کندل استیک را می شکند وارد معامله ی فروش شوید
- حد ضرر بالاتر از نقطه ی اوج الگو قرار داده می شود
- حد سود در سطح حمایت قوی قرار داده می شود
چگونه بر اساس الگوی توییزر صعودی معامله کنیم
- در پایان روند نزولی منتظر ایجاد الگوی توییزر باشید
- پس از عبور شاخص از نقطه ی اوج دومین کندل استیک وارد معامله ی خرید شوید
- حد ضرر پایین تر از نقطه ی کف الگوی قیمتی قرار داده می شود
- حد سود در سطح مقاومت قوی قرار داده می شود
الگوی توییزر چگونه بر سایر الگوهای کندل استیک تاثیر می گذارد؟
الگوی توییزر سایر الگوهای معکوس را تقویت می کند. حتی الگوهای معکوس ضعیف نیز وقتی که توییزر ایجاد شده باشد تقویت می شوند. در صورتی که چارت در بین کندل استیک های توییزر یک الگوی معکوس ایجاد کند، این الگو یک الگوی قوی محسوب می شود که یک تاییدیه اخذ کرده است.
توییزر در معاملات مبتنی بر روند افقی
در وضعیتی که شاخص در یک دامنه ی قیمتی افقی قرار گرفته باشد همواره مرز بالایی و پایینی محدوده را می توان مدنظر قرار داد. معامله گران در نزدیکی این نقاط مرزی به دنبال الگوهای معکوس از جمله توییزر می گردند.
مهم است که مرزهای دامنه ی معاملاتی مشخص باشند. در این حالت، سایه های کندل استیک که نقاط مرزی را لمس می کنند یا از آن فراتر می روند یک نشانه در خصوص سطح عرضه و تقاضا در کنار این سطوح از خود بروز داده و امکان معکوس شدن روند را نمایان می کنند.
الگوی هارامی صعودی
الگوی هارامی قدرت متعادلی دارد و یک الگوی مرتبط با معکوس شدن است که در انتهای یک روند نزولی ایجاد می شود.
عبارت ''هارامی'' به معنی ''حامله'' است. الگوی هارامی از دو کندل استیک تشکیل شده که کندل استیک اول بزرگ بوده و از سایر کندل استیک ها خود را متمایز می کند. دومین کندل استیک درون بازه ی کندل استیک اول ایجاد می شود، به شکلی که کندل استیک اول ''حامله'' در نظر گرفته می شود و کندل استیک دوم شبیه به ''بچه'' ی آن است.
هارامی صعودی معمولا در پایان یک روند نزولی ایجاد می شود و به این معنی است که حرکت نزولی قیمت می تواند متوقف شده یا معکوس گردد. همواره لازم است که الگوی هارامی را با سایر ابزارهای موجود در الگوهای تحلیل تکنیکال تایید کنید: بخ طور مثال می توان به سطوح قیمتی قوی و یا سایر ساختارهای کندل استیک اشاره کرد. پس از شکل گیری هارامی بازار می تواند به محدوده ی تجمیع معاملات وارد شده و به حرکت نزولی خود پس از آن ادامه بدهد. به همین دلیل است که الگوی هارامی به تاییدیه های اضافی احتیاج دارد.
الگوی هارامی اینگونه است:
در چارت بالا کندل استیک صعودی درون دامنه ی کندل استیک نزولی با یک شکاف قیمتی باز شده است. این اتفاق در بازار سهام بیشتر و در بازار فارکس کمتر اتفاق می افتد. اگرچه، حضور یا عدم حضور شکاف قیمتی در این ساختار بر روی کارایی الگو تاثیر ندارد اما می تواند به معامله گران سهام برای شناسایی کردن الگو کمک کند.
هارامی صعودی شبیه به الگوی پرایس اکشن اینسایدبار و یا الگوی کندل استیک ''روز دارای دامنه ی قیمتی کوچک شونده'' است.
شرایط ایجاد هارامی صعودی:
- الگوی هارامی در انتهای یک روند نزولی ایجاد می شود
- هارامی صعودی از دو کندل استیک تشکیل شده و رنگ های آن مهم نیستند چون هر از چند گاهی خریداران و فروشندگان می توانند کنترل بازار را در دست بگیرند. مهم ترین موضوع بیشتر شدن کشمکش بین فروشندگان و خریداران در دامنه ی کندل استیک ها است که می تواند منجر به معکوس شدن روند شود.
- اگر اولین کندل استیک در الگو به شکل قابل توجهی بزرگ تر از سایر کندل استیک ها باشد ترجیح دارد.
- دومین کندل استیک باید در دامنه ی اولین کندل استیک باشد و فراتر از نقاط اوج و کف آن نرود.
- بدنه ی کندل دوم باید به شکلی چشمگیر کوچک تر از بدنه ی کندل استیک اول باشد.
- اینطور نیست که شکاف قیمتی در بازار سهام لزوما وجود داشته باشد.
چگونگی معامله بر اساس الگوی هارامی صعودی:
- منتظر باشید که الگو در انتهای یک روند نزولی شکل بگیرد
- پس از بسته شدن دومین کندل استیک وارد یک معامله ی خرید بر روی شکست نقطه ی اوج شوید.
- حد ضرر پایین تر از نقطه ی کف کندل استیک قرار داده می شود
- حد سود در نزدیک ترین سطح مقاومت قرار داده می شود
نکات مهم
همانطور که در بالا اشاره شد، الگو یک قدرت متوسط دارد و بنابراین اگر حرکتی در جهت دلخواه بلافاصله پس از شکل گیری الگو ایجاد نشود بهتر است که معامله نکنیم و منتظر ایجاد شدن سیگنال های تایید کننده ی اضافی باشیم.
در صورتی که دومین کندل استیک در الگو یک دوجی باشد، یک ساختار متقاطع هارامی در حال شکل گیری است که می توان بر اساس آن معامله کرد. در واقع هارامی متقاطع همان الگوی هارامی متداول است؛ دوجی تنها به این معنی است که پس از حرکت روند یک فضای عدم قطعیت در بازار به وجود می آید و خریداران و فروشندگان نیرویی برابر دارند.
هارامی نزولی
هارامی نزولی در پایان یک روند صعودی ایجاد می شود و به معنی به اشباع رسیدن روند و یا معکوس شدن آن است. هارامی نزولی یک قدرت متوسط داشته و بنابراین نیازمند تاییدیه ی اضافی از سوی سایر الگوها یا اندیکاتورهای چارت است.
هارامی نزولی از دو کندل استیک تشکیل شده است. اولین کندل استیک را کندل مادر می نامند که یک بدنه ی بزرگ دارد. دومین کندل استیک در بازه ی کندل استیک اول ایجاد می شود و فراتر از نقاط اوج و کف آن نمی رود.
هارامی نزولی اینگونه است:
استیو نیلسون در کتاب خود ''فراتر از کندل استیک ها'' مثال هایی را در مورد هارامی ارائه می کند که در آن ها دومین کندل استیک با سایه هایش فراتر از کندل استیک اول رفته و بازه ی طولانی تری دارد. اگرچه، چنین الگویی ریسک بالاتری داشته و به معامله گران مبتدی پیشنهاد نمی شود.
ویژگی های هارامی نزولی:
- هارامی نزولی در پایان یک روند صعودی ایجاد می شود
- هارامی نزولی از دو کندل استیک تشکیل شده است. رنگ کندل استیک ها مهم نیست زیرا خریداران یا فروشندگان می توانند گه گاه کنترل بازار را در دست بگیرند. مهم ترین موضوع ایناست که باید یک درگیری فعال بین فروشندگان و خریداران در محدوده ی کندل استیک ها وجود داشته باشد.
- زمانی که اولین کندل استیک به دلیل اندازه ی بزرگی که دارد از سایر کندل استیک ها متمایز می شود آن را باید یک سیگنال قوی تر در نظر گرفت.
- دومین کندل استیک در بازه ی اولین کندل استیک به وجود می آید.
- بدنه دومین کندل استیک باید به شکل قابل توجهی از کندل استیک اول کوچک تر باشد
- شکاف قیمتی ممکن است وجود نداشته باشد اما تحلیل بازار سهام بر اساس آن قابل ترجیح است.
چگونه بر اساس الگوی هارامی نزولی معامله کنیم
- منتظر کامل شدن الگو در پایان روند صعودی باشید
- زمانی که دومین کندل استیک بسته شود در محل شکسته شدن نقطه ی کف آن وارد معامله ی فروش شوید
- حد ضرر بالاتر از نقطه ی کف الگو قرار داده می شود
- حد سود در نزدیک ترین سطح حمایت قرار داده می شود
نکات مهم
گزینه های دیگری در مورد ورود به معامله با استقاده از الگوی هارامی وجود دارد: می توانید زمانی که دومین کندل استیک ایجاد شد وارد معامله شوید (ریسک بالایی دارد) و یا این کار را پس از ایجاد کندل استیک تایید کننده انجام دهید (ریسک پایین تری داشته و مستلزم قراردادن یک حدضرر بزرگ است).
مثال بالا یکی از راه های ورود به معامله را پس از اینکه دومین کندل بسته شود توصیف می کند. در این حالت من ریسک بیشتری را پذیرفته ام اما سطحی که حد ضرر را در آن قرار داده ام برایم راحت است.
خروج از معامله در محدوده ی حد ضرر و نه در یک سطح خاص انجام گرفته است. این روش زمانی اجرا می شود که تعریف یک سطح خاص سخت بوده و یا چندین سطح ضعیف در چارت وجود داشته باشد که بتوانند درون یک حوزه ترکیب شوند.
توجه داشته باشید که هارامی نزولی یک الگو با قدرت متوسط است پس به شدت پیشنهاد می شود که با استفاده از سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال از آن پشتیبانی کنید، ابزارهایی مثل سطوح مقاومت قوی و یا اوسیلاتورها. در صورتی که دومین کندل استیک یک دوجی باشد شاهد شکل گیری الگوی هارامی متقاطع هستیم که می توان بر اساس آن معامله کرد.
الگوی پرایس اکشن خنجر
خنجر یکی از الگوهای نسبتا جدید در پرایس اکشن است. سیگنال این الگو به ندرت پدیدار می شود اما در صورت به وجود آمدن یک احتمال آماری وجود دارد که موفق ظاهر شود. این الگو نشان دهنده ی ادامه پیدا کردن روند است. الگوی خنجر از دو تایم فریم برای معامله استفاده می کند، یکی از این تایم فریم ها بلند تر و یکی کوتاه تر است. می توان از ترکیب های زیر استفاده کرد: ترکیب تایم فریم های W1 و D1، یا تایم فریم های D1 و H4، و یا تایم فریم های H4 و H1. هر چقدر که تایم فریم کوتاه تر باشد الگوهای خنجر بیشتری پدیدار می شوند اما بیشتر آن ها به دلیل اختلالات قیمتی کاذب خواهند بود.
شرایط ایجاد الگوی خرید
- یک کندل استیک بزرگ صعودی در تایم فریم بلند مدت ایجاد می شود
- کندل استیک بعدی بالاتر از سطح ۵۰ درصد دنباله ی فیبوناچی نخستین کندل بسته می شود. دومین کندل استیک نباید فراتر از اولین کندل استیک بسته شود.
- سایه ی دومین کندل استیک نباید از سطح ۶۱.۸ همان کندل استیک عبور کند.
- در تایم فریم کوتاه تر، یک کندل استیک با یک سایه ی پایینی ای که هم اندازه یا بلند تر از بدنه ی کندل استیک است ایجاد می شود.
- معامله در محل نقطه ی اوج کندل استیک بازگشتی (ریباند) وارد بازار می شود.
- حد ضرر پایین تر از دنباله ی بازگشتی ۵۰ درصد فیبوناچی در یک تایم فریم بلندتر قرار داده می شود.
- حد سود بر اساس ساز و کار معاملاتی و یا در یک سطح قوی مقاومت قرارداده می شود. گزینه ی دیگری که وجود دارد قرار دادن حد سود در فاصله ی دو یا سه برابر بلندتر حد ضرر است.
شرایط شکل گیری الگوی فروش
- کندل استیک نزولی بزرگ در تایم فریم بلند تر شکل می گیرد.
- کندل استیک بعدی پایین تر از دنباله ی فیبوناچی ۵۰ درصد نخستین کندل بسته می شود. دومین کندل استیک نباید فراتر از اولین کندل استیک بسته شود.
- سایه ی دومین کندل استیک نباید سطح ۶۱.۸ همان دنباله ی فیبوناچی را بشکند.
- در تایم فریم کوتاه تر کندل استیکی که سایه ی بالایی مساوی یا بلند تر از بدنه ی کندل استیک دارد ایجاد می شود که آن را ''کندل استیک بازگشتی (ریباند)'' نام گذاری می کنیم. کندل استیک بازگشتی نشان دهنده ی بازگشت قیمت از سطح مقاومت است.
- معامله در سطح شکست نقطه ی کف کندل استیک بازگشتی وارد می شود.
- حد ضرر بالاتر از ۵۰ درصد دنباله ی بازگشتی در تایم فریم بلند مدت تر قرار داده می شود.
- حد سود بر اساس ساز و کار معاملاتی شما و یا در یک سطح حمایت قوی قرار داده می شود. گزینه ی دیگری که وجود دارد قرار دادن حد سود در فاصله ی دو یا سه برابر بلند تر از حد ضرر است.
نکات مهم معامله بر اساس الگوی خنجر
این الگو به ندرت ایجاد می شود و به همین دلیل است که باید با احتیاط فعالیت کرد و الگوهای چارت را به گونه ای فیلتر کرد که حائز شرایط ذکر شده در بالا باشند.
کندل استیک سیگنال در تایم فریم کوتاه مدت تر باید درون بازه ی کندل بعدی در تایم فریم بلند تر ایجاد شود. به طور مثال، اگر تایم فریم بلند تر همان D1 باشد و پس از اجرا شدن شرایط لازم در تایم فریم بلند مدت، لازم است که کندل استیک سیگنال در تایم فریم کوتاه مدت تر یا همان H4 در طی ۶ کندل استیک (۶*۴ = ۲۴ ساعت) ایجاد گردد. اگر تایم فریم بلند مدت تر را همان H4 بدانیم، کندل استیک سیگنال در تایم فریم کوتاه مدت یا H1 باید در طی ۴ ساعت ایجاد گردد. در غیر این صورت، الگوی ایجاد شده یک الگوی مرتبط نخواهد بود. همچنین، در فرض های مطرح شده یک تاییدیه ی اضافی می تواند وجود یک روند قوی کلی باشد که با معامله ای که می خواهید واردش شوید تناسب داشته باشد (مثال، روند صعودی برای انجام معامله ی خرید).
خط (کندل) عمودی بیرونی صعودی (BUOVB)
خط عمودی بیرونی صعودی (BUOVB) یک الگوی معکوس است. به عنوان قاعده، این ساختار در نقطه ی انتهایی یک روند فعلی و بعد از یک تغییر پرشیب قیمت ایجاد می گردد. الگوی BUOVB از دو کندل استیک ژاپنی تشکیل شده است.
شرایط پدید آمدن الگوی BUOVB
- کندل یا خط سیگنال به طور کامل کندل قبلی را در بر می گیرد.
- سطح بسته شدن قیمت دومین کندل بالاتر از نقطه ی اوج کندل قبلی است.
از لحاظ تصویری، الگوی خط عمودی بیرونی صعودی اینگونه است:
چگونه بر اساس الگوی کندل عمودی بیرونی صعودی به معامله بپردازیم؟
- منتظر کامل شدن الگو در چارت باشید
- زمانی که نقطه ی اوج کندل سیگنال شکسته می شود وارد معامله شوید + فیلتر (معادل اندازه ی اسپرد)
- حد ضرر پایین تر از نقطه ی کف کندل ایجاد می شود
- حد ضرر در سطح مقاومت قوی قرار داده می شود
خط (کندل) عمودی بیرونی نزولی (BEOVB)
کندل عمودی بیرونی نزولی یک الگوی مرتبط با معکوس شدن روند است. این الگو معمولا در نقطه ی انتهایی یک روند فعلی پس از یک حرکت قیمتی تند ایجاد می شود. الگو از دو کندل استیک ژاپنی تشکیل شده است:
شرایط ایجاد شدن کندل عمودی بیرونی نزولی:
- کندل سیگنال به طور کامل کندل قبلی را در بر می گیرد.
- سطح بسته شدن قیمت در دومین کندل پایین تر از نقطه ی کف کندل قبلی است.
کندل عمودی بیرونی نزولی به شکل زیر است:
چگونه بر اساس کندل عمودی بیرونی نزولی (BEOVB) معامله انجام دهیم؟
- منتظر به پایان رسیدن الگو در چارت باشید
- زمانی وارد معامله شوید که قیمت از نقطه ی کف کندل سیگنال عبور کند + فیلتر (برابر با اندازه ی اسپرد)
- حد ضرر بالاتر از نقطه ی اوج کندل استیک قرار داده می شود
- حد سود در سطح مقاومت قوی قرار داده می شود
اندیکاتورهای پرایس اکشن
اندیکاتورهای پرایس اکشن کمک خوبی را در فرآیند معامله ارائه می دهند. هم معامله گران تازه کار و هم معامله گران حرفه ای که به تحلیل کندل استیک می پردازند می توانند از اندیکاتورها استفاده کنند. اندیکاتورها یکی از ابزارهای معاملاتی اولیه و ضروری به هنگام ایجاد یک ساز و کار معاملاتی جدید در فارکس هستند.
متاسفانه اندیکاتوری وجود ندارد که بتواند همه ی الگوهای پرایس اکشن را نشان بدهد، اما چند اندیکاتور هستند که عمده ترین و متداول ترین الگوهای پرایس اکشن را نمایش می دهند. این اندیکاتورها می توانند به خوبی در تحلیل چارت های قیمتی و پیش بینی حرکت بعدی قیمت در بازار فارکس مفید باشند. در پایین می خواهیم با این اندیکاتورها آشنا شویم:
اندیکاتور رایگان پینبار
این اندیکاتور می تواند در بخش Market پلتفرم MQL5 دانلود بشود. اندیکاتور نامبرده پینبار ها را در چارت نشان می دهند.
وظیفه ی شما به عنوان معامله گر فیلتر کردن اضافی سیگنال های اندیکاتور و تعریف کردن سطوح حمایت و مقاومت و خط روند است. پس از انجام این کار می توانید بر اساس پینبار تنها به این شرط به معامله بپردازید که قواعد ساز و کار معاملاتی خود را رعایت کنید.
می توانید از تنظیمات پیش فرض اندیکاتور استفاده کنید یا اعداد پیش فرض را تغییر بدهید. اسکرینشات بالا اندیکاتور پینبار را به نمایش می گذارد که در آن پارامترهای زیر تنظیم شده اند (به تصویر پایین نگاه کنید):
همچنین شما می توانید رنگ سیگنال را به دلخواه خود تغییر بدهید.
اندیکاتور پرایس اکشن یک ابزار اضافی ساده است.
اندیکاتور پرایس اکشن ساده ی DI
این اندیکاتور پرایس اکشن ساختارهای ساده را در چارت شناسایی کرده و آن ها را مشخص می کند. می توانید گزینه ای را انتخاب کنید که بر اساس آن تنها برخی الگوهای خاص به نمایش درآيند.
نرم افزار مرتبط را می توانید به طور رایگان در app store متعلق به MQL5 Community دانلود کنید.
اندیکاتور الگوهای زیر را مشخص می کند: اینساید بار، الگوی BUOVB (انگالفمنت)، الگوی BEOVB (انگالفمنت)، الگوی DBLHC، الگوی DBHLC، و پینبار
اگر قرار است راهبرد معاملاتی خود را بر اساس این اندیکاتور تنظیم کنید باید برای فیلتر کردن سیگنال های خرید و فروش ابزارهای اضافی را اعمال کنید. معامله بر اساس هر گونه سیگنال معاملاتی که توسط اندیکاتور ارسال شده باید به شکلی منطقی انجام شود.
اندیکاتور ریل قطار
همانطور که از نام آن پیداست، این اندیکاتور الگوی ریل قطار که بالاتر توضیح داده شد را در چارت مشخص می کند.
الگوی ریل قطار یکی از الگوهای معکوس شدن روند در چارت است که اغلب بر روی حرکت اصلی در روند اصلی ایجاد می شود. بنابراین، معامله بر اساس این الگو باید در انتهای حرکت اصلاحی انجام شود.
این اندیکاتور الگوهای معکوس را به وسیله ی فلش های صعودی یا نزولی نشان می دهد. همچنین، اندیکاتور نامبرده تارگت سود را به شکل خط نشان به نمایش می گذارد. برای در اختیار داشتن این عملکرد گزینه ی زیر را در بخش تنظیمات انتخاب کنید:
Show Target = True
اندیکاتور داشبورد پرایس اکشن (Price Action Dashboard)
این اندیکاتور الگوهای پرایس اکشن زیر را در چارت شناسایی می کند: الگوی پینبار، دابل بار، و ترکیب آن ها. این اندیکاتور جذاب است زیرا می توانید لیست ابزارهای معاملاتی و تایم فریم ها را به سلیقه ی خود برای شناسایی الگوها تنظیم کنید. زمانی که الگوهای بالا ایجاد می شوند هشداری را مشاهده می کنید که به شما می گوید می توانید بر اساس یک الگوی مشخص وارد معامله ای در یک جهت خاص شوید. همچنین، شما می توانید اندیکاتور را برای ارسال هشدار به تلفن همراه خود تنظیم کنید.
حال می خواهیم نگاهی به تنظیمات داشبورد پرایس اکشن بیندازیم:
در تنظیمات داشبورد لازم است که سمبل هایی که باید توسط اندیکاتور مورد تحلیل قرارگیرند را تایپ و در مرحله ی بعدی تایم فریم هایی که مطابق آن ها الگوها را دنبال می کنید را مشخص کنید. سایر تنظیمات مرتبط با نمایش شکلی اطلاعیه ها و هشدارها هستند.
اندیکاتور در چارت به شکل زیر نمایش داده می شود:
در بخش پایینی داشبوردی را می بینید که تمامی الگوهای فعلی پرایس اکشن مرتبط با ابزارهایی که می خواهید دنبال کنید را به نمایش گذاشته است. توجه به این اندیکاتور پرایس اکشن برای همه ی معامله گران ارزشمند است و می توانید از اینجا آن را دانلود کنید:
اندیکاتور داشبورد پرایس اکشن را به شکل رایگان دانلود کنید
اندیکاتور فیبوناچی
اندیکاتور فیبوناچی ( که به آن اندیکاتور سطوح دنباله ی بازگشتی فیبوناچی نیز گفته می شود) یک ابزار پایه ای است که به شکل پیش فرض در بیشتر پلتفرم های معاملاتی قرار داده می شود.
دنباله ی بازگشتی فیبوناچی در چارت از نقطه ی کف به نقطه ی اوج (در روند صعودی) و یا از نقطه ی اوج به نقطه ی کف (در روند نزولی) کشیده می شود و نشان دهنده ی محدوده هایی است که در آن قیمت می تواند حرکت اصلاحی داشته باشد. سطوح بازگشتی استاندارد این اندیکاتور عبارتند از سطح ۲۳.۶ درصد، سطح ۳۸.۲ درصد، سطح ۵۰ درصد، سطح ۶۱.۸ درصد، و سطح ۱۰۰ درصد. حرکت اصلاحی در یک روند قوی معمولا کم عمق است و اغلب تنها به سطح ۳۸.۲ درصد می رسد. در بیشتر روندها قیمت تا سطوح ۵۰ و ۶۱.۸ درصد حرکتی اصلاحی را طی می کند.
چارت بالا نشان دهنده ی یک روند نزولی متعادل در شاخص جفت XAUUSD است. حال می خواهیم به اولین ایمپالس-تکانه نزولی ای که در روز ۸ مارس ۲۰۲۲ شروع و در روز ۲۹ مارس ۲۰۲۲ به پایان رسید بیندازیم. اندیکاتور فیبوناچی را بر روی این موج اعمال می کنیم و می بینیم که سطح ۱۰۰ درصد در واقع همان نقطه ی اوج روز ۸ مارس و سطح ۰ درصد همان نقطه ی روز ۲۹ مارس است. در روند صعودی سطح ۱۰۰ درصد نقطه ی کف و سطح ۰ درصد نقطه ی اوج خواهد بود.
از روز ۳۰ مارس شاخص یک حرکت اصلاحی را شروع کرد که پس از آن بازه ی مقاومت بین دنباله های بازگشتی فیبوناچی ۵۰ و ۶۱.۸ درصد را تست کرده است. در مرحله ی بعد یک پینبار پدید آمده که پس از آن روند نزولی بازگشته و به دنبال آن نقطه ی کف ۲۹ مارس شکسته شده است. توجه داشته باشید که پینبار دقیقا زیر سطح ۵۰ درصد بسته شده است. این بدین معنا است که سطح نامبرده توسط فروشندگان محافظت شده است.
نکته ی مرتبط با معامله بر اساس سطوح فیبوناچی: منتظر پدید آمدن یک دنباله ی بازگشتی بزرگ تر از سطح ۵۰ درصد باشید و سپس به دنبال سیگنال های معاملاتی پرایس اکشنی باشید که پیشتر به آن اشاره کردم. بعد از اینکه شاخص سطوح دنباله ی فیبوناچی را تست کند و یک الگوی پرایس اکشن تشکیل بدهد شانس خوبی وجود دارد که روند ادامه پیدا کند و معامله ی شما سود بدهد.
اندیکاتور قدرت نسبی یا RSI
اندیکاتور قدرت نسبی (RSI) یک اندیکاتور حرکتی مورد استفاده در تحلیل تکنیکال است و در واقع سرعت و قدرت تغییرات حرکتی اخیر یک ابزار معاملاتی را اندازه گیری می کند. این اندیکاتور نشان می دهد که آیا شاخص یک سرمایه در محدوده ی بیش خرید یا بیش فروش قرار گرفته است یا خیر. همچنین، اندیکاتور نامبرده این امکان را به معامله گر می دهد که بر روی حرکت اصلاحی مخالف روند اصلی وارد معامله شده و سود کسب کند.
شاخص قدرت نسبی (RSI) این را اندازه می گیرد که قیمت در بازه ی حرکتی ۱۴ روزه ی خود در کجا قرار گرفته است. شاخص سرمایه اغلب زمانی در محدوده ی بیش خرید و بیش فروش قرار می گیرد که اندیکاتور قدرت نسبی به ترتیب بالای سطح ۷۰ (بیش خرید) و پایین سطح ۳۰ (بیش فروش) باشد. زمانی که اندیکاتور به پایین تر از سطح ۳۰ برسد، شاخص قیمت در محدوده ی پایین تری نسبت به محلی که در ۱۴ بازه ی پیش قرار داشته واقع می شود. زمانی که اندیکاتور بالای سطح ۷۰ باشد این یعنی قیمت در یک محدوده ی بالایی نسبت به جایی که در ۱۴ بازه ی گذشته بوده واقع شده است.
معامله گران اغلب صبر می کنند تا برای تایید معاملات خود قیمت از این حوزه ها خارج شود. زمانی که شاخص به شکلی فعال رشد می کند و اندیکاتور قدرت نسبی وارد محدوده ی بیش خریداری شده می شود، معامله گران منتظر می مانند تا اندیکاتور از این بازه پایین برود و سپس فروش سرمایه را بر روی حرکت اصلاحی در نظر می گیرند. از آن سو، زمانی که شاخص به شکلی فعال حرکتی کاهشی دارد و اندیکاتور قدرت نسبی وارد محدوده ی بیش فروش می شود، معامله گران منتظر می مانند تا اندیکاتور به سمت بالا از این محدوده خارج گردد و سپس بر روی حرکت اصلاحی معامله ی خرید در نظر بگیرند. ایده ی اصلی این است که قیمت درون حرکت خود همواره تمایل به حصول یک موازنه یا بالانس دارد.
حال می خواهیم نگاهی به چارت طلا در بازه ی زمانی ماه های اکتبر-نوامبر ۲۰۲۱ بیندازیم. قیمت طلا از ماه اکتبر به شکلی فعال یک حرکت صعودی داشته است. در یک برهه ی زمانی شاخص اندیکاتور قدرت نسبی به محدوده ی بیش خریداری شده رسیده است. در روز ۱۶ نوامبر اندیکاتور از محدوده ی بیش خرید خارج شده و الگوی PPR در چارت روزانه شکل گرفته است. این اتفاق سیگنال ورود به موقعیت فروش است. در مرحله ی بعدی قیمت تا سطح حمایت یک حرکت نزولی را طی کرده است.
نکات معاملاتی مرتبط با اندیکاتور قدرت نسبی: منتظر باشید که در وهله ی نخست شاخص به محدوده ی بیش خرید/بیش فروش وارد شود. در مرحله ی بعد منتظر باشید تا اندیکاتور از حوزه ی نامبرده خارج شود و به دنبال سیگنال پرایس اکشن برای یک نقطه ی ورودی مناسب بگردید.
اندیکاتور قدرت نسبی ابزاری پایه ای در بیشتر پلتفرم های معاملاتی است.
اوسیلاتور استوکستیک
از اندیکاتور استوکستیک برای مشخص کردن وضعیت بیش خرید و بیش فروش در بازار استفاده می شود. استوکستیک در واقع یک اوسیلاتور بوده که به شکل پیش فرض در بیشتر پلتفرم های معاملاتی وجود دارد.
از استوکستیک می توان برای تعریف کردن نقاط پیووت روند و یا تایید کردن سیگنال های ورودی استفاده کرد. استفاده از استوکستیک شبیه به اندیکاتور قدرت نسبی است. در اندیکاتور استوکستیک دو خط وجود دارند: خط استوکستیک و خط سیگنال. خط سیگنال در واقع همان میانگین حرکتی استوکستیک است و آهسته تر حرکت می کند.
معامله گر می تواند تغییرات استوکستیک را با دنبال کردن خط سیگنال آن تحت نظر قرار دهد. اگر معامله گر بخواهد وارد معامله ی فروش شود باید منتظر باشد که هر دو خط استوکستیک از محدوده ی بیش خریداری شده خارج شود. اگر اوسیلاتور استوکستیک را به چارت قبلی به همراه اندیکاتور قدرت نسبی اضافه کنید می بینید که استوکستیک همان اطلاعات را به نمایش می گذارد.
چگونگی معامله بر اساس پرایس اکشن
معامله با پرایس اکشن چندان پیچیده نیست. راهبردهای معاملاتی پرایس اکشن را هم مبتدی ها و هم حرفه ای ها می توانند استفاده کنند. معامله گران به پرایس اکشن به دلیل نمای دستکاری نشده ای که از بازار می دهد بسیار به پرایس اکشن علاقمند هستند و کندل استیک های ژاپنی نیز نمایانگر این پرایس اکشن هستند.
برای حصول موفقیت در معامله بر اساس پرایس اکشن لازم نیست تمام الگوهای پرایس اکشن را مطالعه کنید و یادگیری سه یا چهار الگو برای معامله ی مداوم آن ها کافی است.
راهبردهای پرایس اکشن بهترین عملکرد خود را در تایم فریم های بلند مدتی مثل هفتگی، روزانه، یا ۴ ساعته دارند. تایم فریم های کوتاه تر سیگنال های بیشتری را تولید می کنند اما سوددهی کمتری دارند.
برای معامله بر اساس پرایس اکشن لازم است که قواعد معاملاتی و مبانی پایه ای خود را تنظیم کرده و رفتار معاملاتی خود را در هر زمان خاص تعیین کنید.
دومین موضوع اساسی ای که باید به آن پرداخته شود سطوح حمایت و مقاومت است. راهبرد پرایس اکشن سیگنال ورودی تولید می کند اما سیگنال خروجی از خود مخابره نمی کند. می توان در سطوح حمایت و مقاومت قوی از معامله خارج شد. سطوح کلیدی زمانی الگوهای پرایس اکشن را تقویت می کنند که در نزدیکی سطوح قوی ایجاد گردند.
بنابراین، برای انجام دادن معاملات سودده معامله گر باید قادر به تعریف کردن روند و نشانه گذاری سطوح قوی در چارت باشد. نقاط کلیدی تنها سطوح حمایت و مقاومت افقی نیستند بلکه به کانال های قیمتی، دنباله های بازگشتی فیبوناچی، سطوح تجمیعی، حوزه های مارجین و غیره هم می توان اشاره داشت.
زمانی که معامله گر بر قواعد معاملاتی پایه مسلط شود می تواند استفاده از الگوهای پرایس اکشن را برای کشف بهترین نقاط ورود و حد ضرر شروع کرده و به بهترین نسبت میان سود و ریسک دست یابد.
بهترین کار این است که بر روی مهارت های معاملاتی خود در یک فضای آزمایشی راهبردهای معاملاتی و با پول غیرواقعی تمرین کنید. در این صورت قادر خواهید بود که بر روی الگوهای معاملاتی با سرعت مناسبی که فضای آزمایشی فراهم می کند تمرین کرده و در معرض ریسک از بین رفتن سرمایه ی خود قرار نگیرید. علاوه بر این، شبیه ساز معاملاتی نامبرده به شما امکان این را می دهد که ویژگی های هر الگو را در حالت های مختلف بازار (مثل روند افقی یا روند جهت دار) مدنظر قرار دهید. همچنین، فرصت کسب تجربه ای عالی با نگاه کردن به عملکرد تاریخی شاخص ها در بازار وجود دارد.
به طور کلی معامله بر اساس الگوهای پرایس اکشن گام های زیر را دنبال می کند:
- روند فعلی ای که می خواهید بر اساس آن معامله کنید را تعریف کنید
- سطوح حمایت و مقاومت در چارت را مشخص کنید
- حرکت اصلاحی تا سطوح قوی در روند را مشخص کنید
- واکنش بازار به تست شدن این سطوح را تحت نظر قرار دهید و منتظر پدیدار شدن الگوی پرایس اکشن در جهت دلخواه باشید
- بر اساس الگو وارد معامله شوید
- بر اساس الگو حد ضرر خود را قرار دهید
- حد سود خود را بر اساس مبانی اصلی ساز و کار معاملاتی خود تنظیم کنید. گزینه های مناسب در این خصوص: قراردادن حد سود به میزان دو یا سه برابر بزرگتر از حد ضرر، نزدیک ترین سطوح حمایت و مقاومت، نقطه ی مرزی کانال قیمتی، و غیره.
راهبردهای معاملاتی پرایس اکشن
پرایس اکشن به عنوان یک راهبرد معاملاتی باید به همراه سایر راهبردهای معاملاتی ای که نشانه ای در مورد محل پدیدار شدن الگو و جهت مناسب برای ورود به معامله می دهند استفاده شود.
بسیاری از معامله گران از پرایس اکشن به همراه سطوح افقی ساده ی حمایت و مقاومت و اندیکاتور میانگین حرکتی برای مشخص کردن یک روند استفاده می کنند.
سایر ترکیب های محبوب برای معامله بر اساس پرایس اکشن سطوح فیبوناچی، کانال های قیمتی، تحلیل VSA، حوزه های مارجین، سطوح آپشن، و اندیکاتور-اوسیلاتور ها است.
استفاده از روش پرایس اکشن مناسب است زیرا می توان با آن هر راهبرد و تایم فریمی را تحلیل کرد. در این رابطه می توان به معاملات کوتاه مدت (پوزیشنال)، میان مدت، و اسکالپینگ اشاره داشت. برخی معامله گران تحلیل فاندمنتال را با توجه به اخبار مهمی که منتشر می شود ترکیب می کنند و بدین ترتیب پس از انتشار اخبار مهم منتظر پدیدار شدن یک الگو می شوند.
در پایین به چندین راهبرد معاملاتی محبوب اشاره خواهم داشت.
روش اسکالپینگ در پرایس اکشن
آیا می توانم اسکالپینگ و پرایس اکشن را با یکدیگر ترکیب کنم؟ بله قطعا!
با استفاده از پرایس اکشن می توانید نقاط مناسب ورود به معامله را با یک نسبت سود به ریسک مناسب شناسایی کنید.
برای انجام معامله ی موفق با روش اسکالپینگ باید مبانی آن را یاد گرفت. اسکالپینگ مستلزم معامله در تایم فریم های کوتاه مدت (از ۵ دقیقه تا ۱ دقیقه) و نگه داشتن معامله برای مدتی کوتاه ، بستن آن با سودی اندک است. به همین دلیل است که معامله کننده ی اسکالپینگ باید منعطف باشد، خود را با شرایط متغیر بازار به سادگی تطبیق دهد، و به سرعت از معامله ی خرید به سراغ معامله ی فروش برود.
برای انجام دادن اسکالپینگ باید:
- سطوح حمایت و مقاومت را تعریف کنید
- ساختارهای پرایس اکشن را بدانید
راهبرد معاملاتی اساسا از الگوهای ادامه یافتن روند استفاده می کند. از آنجا که شاخص در تایم فریم کوتاه مدت اغلب در بستر روند بلند مدت تر حرکت می کند، معامله در جهت روند در مقایسه با باز کردن موقعیت معاملاتی در محل معکوس شدن آن سودده تر خواهد بود.
تایم فریم M5 را پیشنهاد می کنم. برای معامله در تایم فریم M1 لازم است که معامه گر تجربه و مهارت بیشتری داشته باشد. افزون بر این، تایم فریم دقیقه ای اختلالات قیمتی بیشتری داشته و مستلزم ورود به معامله در مدت زمانی اندک است که فشار روانی زیادی ایجاد می کند. تایم فریم M5 زمان کافی برای فکر کردن و برنامه ریزی را ایجاد می کند. امکان آن وجود دارد تا تمامی الگوهای پرایس اکشنی که در بالا پوشش داده شد را اعمال کنید اما همه ی آن ها باید در سطوحی که در تایم فریم M5 مشخص شده اند معامله گردند.
ساختار چارت
حال می خواهیم به عنوان مثال نگاهی به چارت جفت EURUSD بیندازیم. در وهله ی اول سطوح کلیدی را بر مبنای جدیدترین حرکات قیمتی شناسایی می کنیم، پس دو ساعت آخر مناسب تحلیل کردن برای شناسایی سطوح مهم خواهند بود.
برای مشخص کردن سطوح مهم باید نقاط اوج و کف که پس از آن حرکت شاخص معکوس می شود را مد نظر قرار داد. همچنین، سطوح افقی در راستای نقاط اوج و کف کشیده می شوند. اگرچه، وقتی از ''سطح'' سخن می گوییم منظورمان یک نقطه ی خاص قیمتی نیست بلکه یک محدوده ی قیمتی در چارت است، پس لازم است که هم سایه های کندل استیک و هم سطوح بسته شدن قیمت را مدنظر قرار دهیم.
در چارت ۵ دقیقه ای جفت EURUSD به سطوح حمایت و مقاومت نگاهی بیندازید:
همانطور که می بینید یک سطح هم می تواند نقش حمایت و هم نقش مقاومت را بازی کند. اگر شاخص سطح مقاومت را به سمت بالا بشکند به یک سطح حمایت تبدیل خواهد شد. در چارت بالا سطوح کلیدی را در خصوص روند صعودی داخلی جفت EURUSD ترسیم کرده اند.
جستجو برای الگو
تنها باید زمانی به دنبال الگوهای پرایس اکشن گشت که یک سطح قوی شکسته شود و قیمت یک حرکت اصلاحی داشته باشد. پس از تست شدن سطح شکسته شده به دنبال سیگنال ورودی بر روی حرکت اصلاحی بگردید. همچنین، می توانید نگاهی به مثال زیر بیندازید:
در چارت بالا اولین پینبار پس از شکسته شدن سطح ۱.۰۴۴۴۱ به سمت بالا شکل گرفته و سپس به این سطح باز گشته است. این الگو قابل اطمینان است پس می توان بر اساس آن معامله کرد.
دومین پینبار پایین تر از سطح حمایت ۱.۰۴۵۷۲ پدیدآمده است. بر اساس این الگو نمی توان معامله کرد زیرا کندل استیک پایین تر از این سطح بسته می شود. قیمت این سطح را شکسته اما نتوانسته پایین تر از آن به ثبات برسد و سپس به سطح شکسته شده باز گشته است.
پس از آن در سمت راست چارت قیمت دوباره سطح ۱.۰۴۵۷۲ را تست کرده و ضمن شکست آن به ثبات (کانسالیدیشن) رسیده است. سطح ۱.۰۴۵۷۲ دوباره به مقاومت تبدیل می شود و در آنجا الگوی PPR ایجاد می گردد (بخش انتهایی راست در چارت). می توان بر اساس چنین الگویی معامله انجام داد.
نقطه ی ورود به معامله
در پایین به قواعد عام معامله در راهبرد اسکالپبنگ در پرایس اکشن می پردازیم:
- زمانی وارد معامله شوید که یک الگوی پرایس اکشن در سطحی قوی به وجود آید
- حد ضرر فراتر از سطح قوی قیمتی قرارداده می شود. اندازه ی حد ضرر می تواند بین ۳ تا ۵ پیپ باشد. در برخی موارد نیز حد ضرر می تواند به ۱۰ پیپ برسد. اندازه ی حدضرر به نوسانات قیمتی شاخص بستگی دارد. در صورتی که چارت قیمتی حرکتی پرشتاب، سریع، و طولانی داشته باشد، حد ضرر باید حتی بزرگتر باشد. از آن سو، اگر قیمت به آرامی حرکت کند می توان یک حد ضرر استاندارد را به میزان ۳-۵ پیپ قرار داد.
- حد سود باید حدودا ۳ برابر از حد ضرر بزرگتر باشد. به بیانی دیگر، نسبت بین سود و ضرر ۳ به ۱ است.
- معامله به وسیله ی حد ضرر یا حد سود بسته می شود. اگر قیمت فورا به جهت دلخواه حرکت نکند، این دلیلی برای خروج دستی از معامله نیست.
مثال معاملاتی که در سطوح مشخص شده در بخش قبل ذکر شد در زیر توضیح داده شده اند:
- نخستین پین بار امکان ورود به معامله در سطح ۱.۰۰۴۲۹ را نشان می دهند، حد ضرر در سطح ۱.۰۴۳۹۹ قرار دارد و حد سود در سطح 1.04519 واقع شده است. معامله حدود ۹ پیپ سود می دهد و ضرر احتمالی آن ۳ پیپ خواهد بود.
- دومین پینبار در نظر گرفته نمی شود.
- سومین الگو (PPR) امکان ورود به معامله در سطح ۱.۰۴۵۰۷ با حد ضرر واقع در سطح ۱.۰۴۵۹۳ را نشان می دهد. سطح خروج از معامله نیز عبارت است از ۱.۰۴۲۴۷. در نتیجه، معامله حدود ۲۶ پیپ سود داده و ریسک احتمالی معادل ۸.۶ پیپ بوده است.
در این مورد مدت زمانی طول کشیده تا معامله به ثمر برسد. اینطور نیست که قیمت همیشه سریعا به جهت دلخواه حرکت کند. در این حالت همواره لازم است این قاعده را به یاد داشته باشیم که خروج از معامله از طریق حدضرر یا حد سود انجام می شود. افزون بر این، الگوی PPR در یک بازه ی عریض شکل گرفته و مدت زمانی طول خواهد کشید تا الگو کامل شود.
نکات مهم
به هنگام معامله بر اساس راهبرد اسکالپینگ حد ضرر بر اساس قواعد الگو تعیین نمی شود بلکه فراتر از سطح حمایت یا مقاومت قرار می گیرد. بنابراین، شاخص قبل از شروع به حرکت در یک جهت دلخواه می تواند حرکت صعودی یا نزولی داشته باشد.
باید این موضوع را در ذهن یادآوری کرد که تایم فریم M5 در دسته ی تایم فریم های کوتاه مدت قرار می گیرد و اختلالات قیمتی در آن زیاد است. اغلب این اتفاق رخ می دهد که در نتیجه ی این اختلال قیمتی، شاخص چندین الگوی پرایس اکشن را در نزدیکی سطح های مهم ایجاد می کند و گاهی اوقات حتی به آن سطوح می رسد و از آن فراتر می رود. اگر حد ضرر را با حاشیه ای مناسب به ازای هر سطح قیمتی مهم قرار دهیم می توانیم از سیگنال های کاذب جلوگیری کنیم.
باید به یاد داشته باشیم که در اسکالپینگ باید از اندازه ی مناسب لات استفاده کرد زیرا تارگت اصلی عبارت است از کسب سود به اندازه ی چند پیپ و سپس خروج از معامله. بنابراین، اسکالپرها از یک اهرم بالا استفاده می کنند. در این حالت، ریسک و سود احتمالی افزایش پیدا می کنند. به همین دلیل است که قراردادن حد ضرر و انتقال ندادن آن ضروری است.
ترکیب پرایس اکشن و تحلیل VSA
ترکیب پرایس اکشن و تحلیل VSA می تواند به یک ساز و کار معاملاتی سودده تبدیل شود. در تحلیل فاندمنتال می توانید جهت دلخواه و مرحله ای که در آن یک چرخه ی قیمتی در بازار قرار دارد را تعریف کنید (حرکت درون روند یا ثبات/کانسالیدیشن شاخص). اگرچه، تنها تحلیل تکنیکال است که می تواند به شما این سطوح را در چارت نمایش دهد. به همین دلیل است که به شما پیشنهاد می کنم هر دو نوع تحلیل بازار را در معامله ی خود اعمال کنید.
تحلیل پرایس اکشن انواع کندل استیک و ترکیب های آن ها را برای تشخیص عملکرد بازارسازها و سطوح حمایت و مقاومت کلیدی را مورد مطالعه قرار می دهد. روش تحلیل حجم اسپرد یا VSA علاوه بر تحلیل های کندل استیکی حجم معامله شده در بازار را بررسی می کند و این به معامله گر اجازه می دهد تا نقطه ی ورودی به معامله را فیلتر کرده و احتمال ضرر را کاهش می دهد. هر دو نوع تحلیل در وهله ی اول حرکات قیمت در چارت را مدنظر قرار می دهند. با ترکیب این دو روش می توانید بیشترین استفاده را از معامله بکنید.
برای اعمال ترکیب الگوی پرایس اکشن و تحلیل حجم اسپرد لازم است که ماهیت حجم معاملاتی در بازار را مشخص کنیم. آقای Richard Wyckoff ایجاد کننده ی روش تحلیل حجم اسپرد چندین مرحله را در این خصوص مشخص کرده است:
- اولین مرحله: مرحله ی تجمیع در بازار. این مرحله نشان دهنده ی وقوع درگیری بین خریداران و فروشندگان است.
- دومین مرحله: قیمت سطح مقاومت و حمایت را می شکند و این در حالی است که حجم معاملاتی در طی این مدت افزایش می یابد. در مرحله ی بعد پس از تست مجدد سطوح نامبرده، روند کلی رشد می کند. در برخی موارد نیز شاهدیم که در میانه ی جهت یک روند نیز حجم معاملاتی تجمیع می شود.
- مرحله ی سوم: مرحله ی توزیع - مشخصه ی این مرحله بسته شدن پوزیشن های معاملاتی بزرگ است که پس از آن حرکت شاخص معکوس شده و یک گروه دیگر از معامله گران سود کسب می کنند.
راهبردی که متکی بر حجم معاملاتی و الگوهای پرایس اکشن باشد مستلزم ورود به معامله در زمانی است که بازار از فاز تجمیع و توزیع خارج شده باشد. سیگنال ها از طریق حجم معاملاتی فیلتر می شوند.
به گفته ی Wyckoff مراحلی که شاخص در بازار طی می کند به این ترتیب است:
راهبرد تحلیل حجم معاملاتی (VSA) و پرایس اکشن چگونه عمل می کند؟
در وهله ی اول می توان حجم عمودی را به چارت قیمتی اضافه و آن را به همراه الگوهای پرایس اکشن استفاده کرد.
پیشاپیش اگر یک معامله گر پس از تست شدن مجدد یک سطح از الگوی پینبار استفاده کرده باشد حالا می توان با تحلیل حجم معامله شده از این الگو پشتیبانی کرد. در عمل نشان داده شده که الگویی که به همراه یک حجم معاملاتی بالا در بازار ایجاد شده احتمال موفقیت بالاتری در مقایسه با الگویی دارد که حجم معاملاتی از آن پشتیبانی نکرده است. یک مثال از این موضوع را در پایین مشاهده می کنید:
- اولین پینبار برای حرکت بازگشتی (ریباند) از سطح حائز اهمیت در حین نزولی بودن حجم معاملاتی شکل گرفته است. چنین سیگنالی را در نظر نمی گیریم، مخصوصا قبل از بازه ی معاملاتی آمریکا
- دومین پینبار توسط افزایش حجم معاملاتی تقویت شده است. اگرچه ایده آل ترین الگو پدید نیامده، حجم معاملاتی بالا و عدم توانایی شکست سطح مقاومت فرصتی خوب برای ورود به معامله به وجود آورده است.
- سومین پینبار در حین نزولی شدن حجم معاملاتی به وجود آمده است و این به ما نیاز به تحت نظر قرار دادن بازار را به ما گوشزد می کند. همانطور که بعدا مشخص شد، سطح مقاومت شکسته شده است.
حال می خواهیم نگاهی به تست مجدد سطح شکسته شده بیندازیم و الگوهای پرایس اکشن را با تحلیل حجم اسپرد بر اساس همان مبنایی که بالا گفتیم ترکیب کنیم.
- در اولین مورد سطح حمایت با حجمی پایین تست شد. علیرغم این واقعیت که سطح نامبرده باقی ماند و قیمت صعودی تر شد، معامله بر اساس چنین الگویی پیشنهاد نمی شود.
- در مرحله ی پایانی دومین تست سطح شاهد یک کندل استیک دوجی با یک دنباله ی پایینی بلند بودیم. این بدین معنا است که فروشندگان نمی توانند سطح را به سمت پایین بشکنند. این کندل را می توان به عنوان یک الگوی پینبار تفسیر کرد و افزایش حجم معاملاتی نشان دهنده ی یک معامله ی سودده احتمالی است که معامله بر اساس آن وارد شده است.
ترکیب پرایس اکشن به همراه تحلیل حجم اسپرد به شما اجازه می دهند که به هنگام معامله بر اساس سطوح افقی به دام نیفتید. اگر پرایس اکشن به همراه حجم معاملاتی پایین شکل بگیرد بهتر است که بر اساس چنین ساختاری معامله صورت نگیرد زیرا ریسک بالایی برای ضرر دیدن در نتیجه ی تست مجدد سطح مهم با حجم بالا وجود خواهد داشت. درگیری جدی بین فروشندگان و خریداران در حوالی سطح حائز اهمیت را همواره افزایش حجم معاملاتی پشتیبانی می کند.
- مثال بالا نشان دهنده ی دو الگو برای معاملات آتی یورو (6E) است. اولین الگوی پینبار در حوالی سطح ۱.۱۴۴۲۰ و با حجم معاملاتی پایین شکل گرفته است. حجم این کندل استیک فراتر از حجم میانگین روز گذشته نرفته است.
- اگرچه، دومین الگوی پینبار در حین افزایشی شدن حجم معاملاتی شکل گرفته و به وضوح از سایر حجم ها در همان روز متمایز شده است. کندل استیک نزولی بعدی قیمت را به پایین تر از سطح مقاومت رسانده و نقطه ای خوب برای ورود به معامله ایجاد کرده است.
اگر معامله گر در الگوی اول وارد معامله ی فروش می شد تنها ظرف چند دقیقه حد ضرر فعال می شد. همچنین، معامله گری که بر اساس دومین الگو یک موقعیت معاملاتی باز کرده و آن را تا روز بعد نگه داشته (همان وقتی که خریداران تلاشی دیگر برای شکست سطح حائز اهمیت کردند) شاهد بوده که سطح نامبرده باقی نگه داشته شده و قیمت تا سطح حمایت ۱.۱۴۰۳۵ حرکتی نزولی را طی کرده است.
حال می خواهیم راهی دیگر را برای اعمال کردن پرایس اکشن و راهبرد VSA درنظر بگیریم. این راهبرد به شما اجازه می دهد که وضعیت روند، جهت، سرعت، و قدرت آن را ارزیابی کنید. در این راهبرد دامنه ی کندل استیک به همراه الگوی مرتبط با آن و حجم معاملاتی در نظر گرفته می شود.
خلاصه
زمانی که معامله گران بزرگ در بازار فعالیت می کنند از خود رد پا به جا می گذارند. این رد باها در حجم معاملاتی تبلور پیدا می کند. معامله گر با استفاده از تحلیل حجم اسپرد (VSA) می بیند که بازیگران بزرگ بازار وارد کدام معاملات شده اند. این راهبرد معاملاتی با ترکیب شدن با الگوهای پرایس اکشن نشان دهنده ی جهت گیری آتی روند است.
ترکیب تحلیل حجم اسپرد و پرایس اکشن یک راهبرد نسبتا ساده اما سودزا است که در تمامی بازارها کارگشا بوده و به شما امکان آن را می دهد که ضمن بررسی حجم معاملاتی واقعی سیگنال های غیرقابل اطمینان را فیلتر کنید.
پرایس اکشن و حوزه های مارجین
الگوهای پرایس اکشن مستلزم ورود به معامله در سطوح قوی هستند. این سطوح قوی را می توان از طریق حوزه های مارجین مشخص کرد.
قواعد کلی
قواعد کلی راهبرد معاملاتی به شرح زیر است:
- حوزه ی مارجینی که بر خلاف جهت روند کشیده شده همان حوزه ای است که در آن باید به دنبال موقعیت ورود به روند بود.
- حوزه های مارجین باید بر اساس نقاط اوج و کف کلیدی در چارت رسم شود. بالاترین و پایین ترین نقاط چارت نقاط ارجاعی اصلی در حوزه های مارجین هستند.
- محدوده ی ۱/۲ به مرز روند کوتاه مدت اشاره دارد. تا زمانی که این حوزه توسط خریداران و فروشندگان نگه داشته شود روند فعلی ادامه خواهد یافت.
- معامله بر اساس الگوی پرایس اکشن در حوزه ی مارجین وارد بازار می شود.
- حد سود بالاتر از نقطه ی اوج و یا پایین تر از نقطه ی کف داخلی قرار داده می شود.
- حد ضرر با یک فاصله بالاتر از حوزه ی مارجین قرار داده می شود، به شکلی که نسبت بین سود به ریسک معامله ≥ 3 است.
چگونگی محاسبه ی حوزه های مارجین
- مرز داخلی حوزه ی مارجین بر اساس این فرمول محاسبه می شود: مارجین نگهداری / حداقل نوسانات قیمتی
- مرز بیرونی حوزه ی مارجین بر اساس این فرمول محاسبه می شود: مارجین اولیه / حداقل نوسان قیمتی
تمامی داده ها از بازار بورسی گرفته شده اند که قرارداد آتی ابزار معاملاتی در آن معامله می شود. محبوب ترین بازار بورس برای محاسبه ی حوزه های مارجین در جفت های ارزی بازار بورس و کالای شیکاگو (CME Group) است.
اگر لازم است که حوزه های کسری ½ و ¼ را محاسبه کنید آنگاه باید عددهای به دست آمده طبق فرمول بالا را بر ۲ یا ۴ تقسیم کنید.
راهبرد معاملاتی چگونه اجرا می شود؟
برای معامله بر اساس ترکیب راهبردهای پرایس اکشن و حوزه های مارجین باید گام های زیر را طی کنید:
- روند را تعریف کنید
- منتظر ایجاد شدن حرکت اصلاحی به سمت حوزه ی مارجین باشید
- یک الگوی پرایس اکشن را شناسایی کنید
- بر اساس الگو وارد معامله شوید
- حد ضرر فراتر از حوزه ی مارجین و یا بر اساس الگوی پرایس اکشن قرار داده می شود ( در صورتی که الگو در یک بازه ی معاملاتی عریض شکل گرفته باشد).
- حد سود فراتر از نقطه ی اوج یا کف داخلی قرار داده می شود و این همان سطحی است که حرکت اصلاحی از آنجا شروع شده است. بخشی از سود را می توان در سطح حمایت یا مقاومت میانی برداشت کرد.
چگونه یک روند کوتاه مدت را با استفاده از حوزه های مارجین تعریف کنیم
بر اساس روش نامبرده، در یک روند کوتاه مدت، حوزه ای که معادل نصف بازه ی معاملاتی محاسبه شده باشد را باید در نظر بگیریم. در اینجا به عنوان مثال حوزه ی مذکور را با کسر ½ مشخص می کنیم.
برای مشخص کردم روند کوتاه مدت ابزار معاملاتی با استفاده از حوزه ی مارجین باید چارت ۱ ساعته را باز کرد. در مرحله ی بعدی لازم است که چارت را بزرگ کرده و بالاترین و پایین ترین نقاط را مشخص کنیم. حوزه های مارجین باید مطابق نقطه ی اوج یا کفی که پیشتر در چارت پدید آمده رسم شوند.
- اگر در ابتدا شاهد شکل گیری یک نقطه ی اوج بودید آنگاه حوزه ی ½ را بر اساس این نقطه ی اوج ترسیم می کنید.
- اگر در ابتدا شاهد شکل گیری یک نقطه ی کف بودید آنگاه حوزه ی ½ را بر اساس این نقطه ی کف ترسیم می کنید.
در مثال بالا دو حوزه ی مارجین را می بینید. اگر از سمت چپ به سمت راست نگاه کنید اولین حوزه همان مرز روند صعودی کوتاه مدت و دومین حوزه مرز روند نزولی کوتاه مدت بوده است.
سطوح افقی قرمز همان سطح های بسته شدن بازه ی معاملاتی آمریکا هستند. اگر بازه های معاملاتی آمریکا پایین تر از مرز روند صعودی بسته شوند روند به حالت نزولی تغییر خواهد کرد. اگر بازه ی معاملاتی آمریکا بالاتر از مرز روند نزولی بسته شود آنگاه روند صعودی خواهد شد.
راهبرد حوزه های مارجین در واقعیت کمی پیچیده تر از آن چیزی است که در اینجا شرح داده شد. اما در هر حال معاملات معامله گری که حوزه های مارجین را از نقاط اوج و کف قوی ترسیم می کند و سپس به دنبال الگوی پرایس اکشن در محدوده ی این حوزه ها و در جهت روند کوتاه مدت فعلی می گردد سود خوبی ایجاد خواهد کرد.
بهترین راهبرد معاملاتی پرایس اکشن
بهترین راهبرد معاملاتی پرایس اکشن چیست؟ الگوهای پرایس اکشن در وضعیت های مختلف بازار به شکل هایی متفاوت معامله می شوند. هر کدام از این وضعیت ها به یک الگوی پرایس اکشن متفاوت نیازمند هستند. فکر می کنم که معامله گری که تصمیم به معامله بر اساس الگوهای پرایس اکشن می گیرد باید قادر باشد تا بر اساس ساختارهای مختلف معامله کرده و بداند این ساختارها چگونه شکل می گیرند و معامله بر اساس آن ها چگونه خواهد بود. در این رابطه ابزارهای مناسب هر یک از اندیکاتورهای پرایس اکشنی هستند که در بالا شرح داده شد. اما همواره این را به یاد داشته باشید که نمی توانید به هیچ اندیکاتور تکنیکال به شکلی صد درصدی اطمینان کنید. لازم است که به شکلی منطقی سیگنال های داده شده را با مدنظر قرار دادن شرایط کلی بازار و چارت قیمتی فیلتر کنید. بدین ترتیب شما به وضوح حرکات قیمتی و فضای هیجانی معامله گران بزرگ بازار را خواهید دید.
معامله بر اساس پرایس اکشن و معامله بر اساس اندیکاتورها: کدام یک سودده تر است؟
هر راهبرد معاملاتی مزایا و معایب خود را دارد. یادگیری راهبرد پرایس اکشن آسان است و نیازمند استفاده از اندیکاتورهای اضافی نیست، پس هزینه های معامله گر را برای استفاده از نرم افزارهای اضافی کاهش می دهد. علاوه بر این، این راهبرد معاملاتی به شما اجازه ی ارزیابی چارت قیمتی را بدون مشاهده ی دگرگونی ای که بیشتر اندیکاتورها ایجاد می کنند می دهد. بنابراین، به هنگام معامله بر اساس پرایس اکشن شاهد حرکات قیمتی در خالص ترین شکل خود هستیم و الگوها به ما در مورد فعالیت های معامله گران بزرگ ایده می دهند.
راهبردهای مبتنی بر استفاده از اندیکاتور کار معامله گر را راحت تر می کنند و محاسبات در آن ها به شکل خودکار انجام می شود. اندیکاتورها تحلیل چارتی را راحت کرده و داده های تحلیلی را به شکلی ساده سازی شده در صفحه ی نمایش شما به تصویر در می آورند. بنابراین، معامله گر یک مزیت بصری دارد و این به او کمک می کند تا الگوها را در چارت شناسایی کرده و سود کسب کند. البته همه ی اندیکاتورها یک نقص مشترک دارند و آن این است که قیمت را به شکل تبعی نشان می دهند، اتفاقی که می تواند تصویر واقعی بازار را مخدوش کند. این تقریبا ممکن نیست که بتوانیم یک اندیکاتور قابل اطمینان پیدا کنیم که نتایج آتی را برای ما نمایان سازد. معامله گر در پس چهره ی چندین اندیکاتور شاید نتواند پرایس اکشن را ببیند و این در حالی است که دیدن وضعیت قیمت از اصول حیاتی بازار است. بسیاری از معامله گران حرفه ای باور دارند که خود چارت قیمتی قابل اطمینان ترین اندیکاتور است.
من در جدول زیر پرایس اکشن و راهبردهای اندیکاتور را مقایسه کرده ام:
پارامتر | پرایس اکشن | اندیکاتورها |
---|---|---|
قابلیت استفاده | سهولت یادگیری، مناسب معامله گران مبتدی | به اندیکاتور بستگی دارد. اندیکاتورهایی وجود دارند که پارامترهای آنان ساده است و سایر اندیکاتورها چندین پارامتر دارند. |
خوانش و تفسیر | شخصی: معامله گر باید به شکلی مستقل الگوهای چارت را تفسیر کند. | نوعی: اندیکاتور بر اساس محاسبات ریاضی توسعه یافته پس اشتباه محاسباتی رخ نمی دهد. |
قابلیت های بصری | قابلیت بصری خوب: الگوها نشانگر فعالیت های بازیگران بزرگ در بازار هستند | به اندیکاتور بستگی دارد: اگر چندین اندیکاتور وجود داشته باشند ممکن است یکدیگر را نقض کنند. اگر اندیکاتور برای نشان دادن اطلاعات مشخص طراحی شده باشد قابلیت بصری خواهد داشت. |
نسبت با قیمت | قیمت ابزار معاملاتی را به شکلی مستقیم ارزیابی می کند | شاخص اندیکاتور در مقایسه با شاخص قیمت به شکلی تبعی خود را نشان می دهد. |
هزینه های اضافی | قاعدتا نیازمند هزینه اضافی نیست زیرا معامله گر به شکلی مستقل الگوهای قیمتی را تحلیل می کند. | اندیکاتورهای خوب پولی هستند و این مستلزم پرداخت هزینه ی اضافی است. اگرچه، چندین اندیکاتور پایه ای و ساده که رایگان هستند هم وجود دارند. |
انعطاف پذیری | در هر بازار و تایم فریمی می توان از آن استفاده کرد. | اینطور نیست که تمام اندیکاتورها قادر به تحلیل همه ی بازارها باشند. اندیکاتورهای خاصی وجود دارند که مثلا تنها برای بازار کالاهای اساسی طراحی شده اند. |
مسوولیت نتایج معاملاتی به دست آمده | معامله گر تمامی مسوولیت ها را بر عهده می گیرد. | می توان مسوولیت را متوجه اندیکاتور کرد. این موضوع برای یک معامله گر مبتدی یک عیب محسوب می شود زیرا به یک رفتار معاملاتی غلط نسبت به معامله شکل می دهد. |
نسبت با زمان | وضعیت فعلی تحلیل می شود. | اندیکاتورهای پیشرو، اندیکاتورهای تاخیری، و اندیکاتورهای حرکتی (مومنتوم) وجود دارند. |
نسبت با روند | الگوهای معکوس و الگوهای مبتنی بر ادامه ی روند وجود دارند. | اندیکاتورهای روند و اوسیلاتورها وجود دارند. |
سیگنال های کاذب | سیگنال های کاذب و فیلترهای اضافی مثل اندیکاتورها مورد نیاز هستند. | سیگنال های کاذب ممکن است ایجاد شوند. معامله گر باید سیگنال های اندیکاتور را با الگوهای کندل استیک و سطوح قوی تایید کند. |
آیا استفاده از الگوهای پرایس اکشن در چارت منطقی است؟
پاسخی جهان شمول به این سوال نمی توان داد. همه چیز به روش معاملاتی و شخصیت شما بستگی دارد. اگر مورد مناسب یک معامله گر باشد ممکن است برای معامله گری دیگر مناسب نباشد. فکر نمی کنم راهبرد معاملاتی ای در بازار فارکس وجود داشته باشد که مناسب همه ی سرمایه گذاران باشد. با خواندن این مقاله باید در وهله ی اول تصمیم بگیرید که استفاده از چنین روشی در تحلیل چارت را می پسندید یا خیر. اگر حس می کنید می توانید معامله بر اساس راهبردهای معاملاتی مبتنی بر پرایس اکشن را در بازار فارکس امتحان کنید درباره ی این مطلب و الگوهای پرایس اکشن و ترکیب های آن ها بیشتر مطالعه کنید و ضمن خواندن مقاله های بیشتر، مطالب آموزشی ویدیویی را ببینید و از معامله گران حرفه ای و موفق بازار که در معاملات خود از الگوهای پرایس اکشن استفاده می کنند به عنوان یک مثال پیروی کنید.
به طور قطع می توانم بگویم که دانستن الگوهای پرایس اکشن برای همه ی معامله گران خوب است. الگوهای پرایس اکشن پایه ی معامله گری هستند و چه کسی می داند که چه زمانی به اطلاعات کسب شده در مورد الگوهای نامبرده نیازمند خواهید شد؟
نتیجه گیری
این مقاله مبانی اصلی راهبردهای معاملاتی مبتنی بر الگوهای پرایس اکشن را بررسی کرده است. باید اشاره گردد که تکنیک های ذکر شده ساده و جهان شمول هستند. با پرایس اکشن می توانید در هر بازار و هر تایم فریمی به معامله بپردازید.
الگوهای پرایس اکشن زیادی وجود دارند که معامله گر بر اساس آن ها می تواند مناسب ترین گزینه برای خود و روش معاملاتی مورد استفاده را انتخاب کند. نباید تمامی ترکیب های ممکن را به شکلی فوری یاد بگیرید، بلکه لازم است بر چند الگوی معدود پرایس اکشن مسلط شده و تا جای ممکن با آن ها تمرین کنید.
الگوهای معکوس و الگوهای مبتنی بر ادامه یافتن روند را می توان در پرایس اکشن مشاهده کرد که بر اساس آن ها می توان با در نظر داشتن ادامه یافتن روند و یا ایجاد حرکت اصلاحی معامله کرد. با کمک الگوهای معکوس می توان پایان حرکت شاخص را به شکل پیشاپیش مشخص کرد و با بهترین قیمت ممکن وارد روندی جدید شد.
معامله گر بر اساس بهترین راهبردهای معاملاتی پرایس اکشن می تواند ساز و کار معاملاتی خود را ایجاد کند. این ساز و کار شامل برخی قواعد متحد الشکل می شود که بر اساس آن ها معامله گر می تواند سود کسب کند. شما می توانید راهبردهای مختلف را با تکنیک های پرایس اکشن ترکیب کرده تا بهترین اثر ممکن را تولید کنید.
برای ساده سازی جستجوی الگوها می توانید از اندیکاتورهایی که در این مقاله شرح داده شده استفاده کنید. اگرچه، نمی توان تنها به اندیکاتورها اتکا کرد زیرا سیگنال های کاذب تولید می کنند پس هر یک از سیگنال های اندیکاتور باید فیلتر شود. در ابتدای معامله اندیکاتورها به معامله گر کمک می کنند بفهمد که الگوهای اصلی پرایس اکشن چگونه به نمایش در می آیند و ساختار آن ها چگونه است، اما بهتر است که در آینده استفاده از اندیکاتورها کنار گذاشته شده و تجربه ی معاملاتی به شکلی مستقل کسب گردد.
باید اشاره داشته باشم که پرایس اکشن یک ساز و کار معاملاتی نیست و فقط روشی برای معامله کردن است. با کمک پرایس اکشن می توانید می توانید حرکات کوتاه مدت آتی را فرض کرده و سپس نقاط ورود مناسب به بازار و سطح مناسب برای قرار دادن حد ضرر را مشخص کنید. اگرچه، نقطه ی خروج از معامله و حوزه هایی که در آن ها قیمت معکوس می شود و یا به حرکت خود در روند فعلی ادامه می دهند باید از طریق سایر ابزارها مشخص گردند. به طور مثال می توان به سطوح افقی حمایت و مقاومت، سطوح فیبوناچی، و حجم معاملاتی اشاره داشت.
این به شما بستگی دارد که تکنیک های پرایس اکشن را در معاملات خود اعمال کنید یا خیر، اما در هر لازم است که الگوهای اصلی را بشناسید زیرا ممکن است در برخی موقعیت های خطیر بازار دانش الگوهای پرایس اکشن به شما برای تصمیم گیری صحیح کمک کنند.
پرسش های متداول پرایس اکشن
پرایس اکشن در معامله به معنی جستجوی الگوهای چارت بر مبنای کندل استیک ژاپنی است. الگوهای کندل استیک به شما نشانه ای در مورد حرکت آتی قیمت می دهند. الگوهای پرایس اکشن به شما کمک می کنند تا نقاط ورود و سطوح حد ضرر را مشخص کنید و از معاملات خود سود کسب کنید.
معامله بر اساس پرایس اکشن موفق ظاهر می شود. راهبرد نامبرده در بین معامله گران از جمله معامله گران حرفه ای مثل Lance Beggs و Joe Ross و Nial Fuller محبوب است.
برای معامله بر اساس پرایس اکشن لازم است که چند الگوی قدرتمند را شناسایی کرده و یاد بگیریم که چگونه سطوح حمایت و مقاومت را مشخص کنیم. پرایس اکشن باید ترجیحا به همراه سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال مثل سطوح فیبوناچی، کانال های قیمتی، و تحلیل حجم اسپرد (VSA) استفاده شود.
اینکه بگوییم کدامیک سودده تر است غیرممکن به نظر می رسد. هر ابزار خاص برای یک وضعیت مشخص و یک ابزار معاملاتی معین تدوین شده است. در برخی موارد می بینیم که پرایس اکشن سود بیشتری تولید می کند و در برخی دیگر اندیکاتور این کار را انجام می دهد. لازم است که ویژگی های روان شناختی و شخصیت معامله گر مد نظر قرار گیرد: اینطور نیست که استفاده از پرایس اکشن برای همه مناسب باشد. همین نکته را در مورد ساز و کارهای معاملاتی مبتنی بر اندیکاتورها نیز می توان گفت.
معامله گران استفاده کننده از پرایس اکشن اغلب به این دلیل شکست می خورند که در شناسایی و معامله ی الگوهای چارت به اندازه ی کافی تمرین نکرده اند. دومین دلیل این است که برخی معامله گران تنها از الگوهای پرایس اکشن در چارت استفاده می کنند: لازم است که روش های مبتنی بر پرایس اکشن تحت پشتیبانی سطوح قوی قیمتی، حجم معاملاتی، و سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال قرار گیرند. یک دستیار کمکی خوب در این خصوص می تواند درگاه های معاملاتی آزمایشی باشند.
معامله در چارت ۱۵ دقیقه ای متفاوت از معامله در سایر تایم فریم ها نیست. مهمترین کاری که باید انجام داد مشخص کردن سطوح حمایت و مقاومت قوی و بستن معامله در طی روز و تایید کردن معامله با استفاده از حجم معاملاتی است.
در اینجا همه چیز حالت شخصی دارد: ممکن است اعمال کردن اسپکالپینگ در پرایس اکشن برای یک معامله گر مناسب باشد و برای معامله گری دیگر اعمال کردن پرایس اکشن به همراه اوسیلاتور خوب باشد. راهبرد معاملاتی باید وابسته به تایم فریم، نوع بازار، ابزار مالی، و وضعیت روانی شما انتخاب شود. راهبردهای معاملاتی تست شده ای که وجود دارند عبارتند از: ترکیب پرایس اکشن و تحلیل حجم اسپرد (VSA) و سطوح فیبوناچی، پرایش اکشن و اندیکاتور قدرت نسبی (RSI)

محتوای این مقاله بیانگر نظر نویسنده است و لزوماً بیانگر موضع رسمی کارگزار لایت فایننس نیست. مطالب منتشر شده در این صفحه صرفاً برای اهداف اطلاعاتی ارائه شده است و نباید به عنوان ارائه مشاوره سرمایه گذاری برای اهداف دستورالعمل 2014/65/EU مورد نظر تلقی شوند.
بر اساس قانون کپیرایت، این ماده مالکیت معنوی محسوب میشود که شامل ممنوعیت کپی و توزیع آن بدون رضایت میباشد.