تحلیل تکنیکال روشی محبوب برای مطالعه ی بازار سهام و سایر ابزارهای معاملاتی برای فهم وضعیت فعلی آن ها و قابلیت های رشد آن ها در آینده است. ابزارهای تحلیل تکنیکال سهام گسترده هستند و به شکل رایگان در اختیار قرار گرفته اند که بدون نیاز به نصب شدن نرم افزار اضافی و ثبت نام توسط کارگزارانی مثل لایت فایننس و پلاس ۵۰۰ ارائه شده است. خیلی مهم است حداقل مبانی پایه ای تحلیل تکنیکال شاخص های سهام را بفهمیم تا اشتباهات بچگانه مرتکب نشویم.
مقاله شامل موضوعات زیر می باشد:
- تحلیل تکنیکال چیست؟
- سه اصل اساسی تحلیل تکنیکال
- تحلیل تکنیکال در برابر تحلیل فاندمنتال: فرق آن ها در چیست؟
- تحلیل تکنیکال: ازبالا به پایین و از پایین به بالا
- انواع تحلیل تکنیکال
- ابزارهای تحلیل تکنیکال
- چارت ها
- اندیکاتورها
- اصطلاحات متداول
- مزایای تحلیل تکنیکال
- معایب تحلیل تکنیکال
- نتیجه گیری
- سوالات متداول تحلیل تکنیکال
این مقاله به شما کمک می کند تا قدم های نخست را در چیره دست شدن در تحلیل تکنیکال بردارید، مفاهیم پایه ای که اصول اساسی تحلیل تکنیکال بر آن استوار شده را بفهمید، و متوجه شوید که این نوع تحلیل چه تفاوت هایی با تحلیل فاندمنتال دارد. همچنین، در مورد تحلیل تکنیکال چارت ها برای اشخاص مبتدی مطالعه خواهید کرد و با ابزارهای اصلی، اندیکاتورها، و انواع مختلف چارت خواهید آموخت.
تحلیل تکنیکال چیست؟
به بیانی ساده تحلیل تکنیکال یکی از بهترین روش های پیش بینی حرکت شاخص هر نوعی از ابزارهای مالی است. این موضوع را می توان با این واقعیت توضیح داد که تمامی بازارهای مالی تحت تاثیر قواعد روانشناسی یکسانی هستند. بنابراین، تحلیل تکنیکال سهام ها از روش های مطالعه ی چرخه ی زندگی بازارها و مناسبات روانشناختی آن ها یعنی میزان خوش بینی یا بدبینی بازیگران بازار استفاده می کند.
بر خلاف تحلیل فاندمنتال، تحلیل تکنیکال عوامل خارجی تاثیر گذار بر روی ارزش شاخص ها مثل رقابت و یا تقاضا برای محصولات مالی شرکت ها را مد نظر قرار نمی دهد. تحلیل گران تکنیکال از ابزارهایی در پیش بینی هایشان استفاده می کنند که به آن ها در تشخیص الگوهای چارت و انجام محاسبات عددی کمک کند. این باور وجود دارد که نوع حرکت شاخص یک ابزار مالی پیشاپیش تمام عوامل تاثیر گذار بر روی وضعیت یک شرکت صادرکننده ی سهام را در خود لحاظ کرده است. این واقعیت در خصوص سایر ابزارهای مالی نیز صادق است.
این شگفت آور است که بدانیم تاریخچه ی تحلیل تکنیکال چند قرن پیش از چند قرن پیش ایجاد شده است. مبانی اولیه ی تحلیل تکنیکال رو ژوزف دلاوگا در قرن ۱۷ میلادی ایجاد کرد به شکلی مبانی وی به شکلی گسترده توسط تاجران هلندی مورد استفاده قرار می گرفت. یکی از پایه های تحلیل تکنیکال را می توان چارت کندل استیک دانست. چارت کندل استیک را بیش از ۲۰۰ سال پیش یکی از معامله گران ژاپنی برنج به نام هوما مونهیسا ایجاد کرد.
نخستین کارهای کلاسیکی که فضای هیجانی سرمایه گذاران را در بازارهای سهام پیش بینی می کرد در قرن های ۱۹ و ۲۰ تولید شدند. کتاب های ''تحلیل تکنیکال بازارها'' و ''نظریه ی بازار سهام'' توسط تحلیل گران معروفی مثل چارلز داو و پیتر همیلتون به پرفروش ترین کتاب ها تبدیل شده اند. تئوری داو به یکی از پایه های اصلی تحلیل تکنیکال بازار سهام تبدیل شده است.
در ابتدای قرن ۲۰ میلادی اشخاصی مثل ویلیام گان، ریچارد وای کوف و رالف الیوت کارهای خود در خصوص تحلیل تکنیکال را منتشر کردند و روش های آن ها تا کنون توسط هزاران تحلیلگر، معامله گر، و سرمایه گذار مورد استفاده قرار گرفته است. در سال ۱۹۴۸ کتابی به نام '' تحلیل تکنیکال روندهای شاخص سهام'' توسط رابرت ادوارد و جات مگی منتشر شد که امروزه هم این کتاب تجدید چاپ می شود و همه ی معامله گران از روش های توصیف شده در آن استفاده می کنند.
تحلیل تکنیکال شاخص های سهام رقبایی نیز دارد. این رقبا قاعدتا افرادی هستند که معامله کردن را شبیه به بازی های کازینو می دانند. طبیعتا این افراد بر مبانی فرضیه ی بازار کارا و فرضیه ی گام تصادفی فعالیت می کنند. در اینجا نمی خواهم به شکل جزئی به ماهیت این فرضیه ها بپردازم اما می توانم این را بگویم که این فرضیه ها کارگشا نیستند و انتقادات زیادی از آن ها شده است. در این خصوص لازم است به به مایکل پولوس اشاره کنم که یک اندیکاتور تحلیل تکنیکال به نام شاخص گام تصادفی ایجاد کرده بود.
سه اصل اساسی تحلیل تکنیکال
سه اصل اساسی در تحلیل تکنیکال سهام ها:
- بازار به همه چیز واکنش نشان می دهد: اخبار، وقایع، اندیکاتورهای اقتصادی، هیجانات، و انتظارات بازار
- بازار حالت لَختی (اینرسی) دارد. اگر یک روند صعودی یا نزولی در بازار وجود داشته باشد احتمال زیادی وجود دارد که حرکت افزایشی یا کاهشی شاخص ادامه پیدا کند. همچنین، امکان دارد که شاخص در روند جهت دار حرکت نکند و به حرکت افقی خود تا زمانی ادامه بدهد تا یک عاملی که به اندازه ی کافی قوی است شاخص را وارد یک روند صعودی یا نزولی کند.
- شاخص در بازار در قالب موج های تکنیکال حرکت می کند. معامله بر اساس حرکت های این موج ها بر مبنای تحلیل تاثیرگذاری پیشینه ی تاریخی شاخص انجام می شود. در چنین شرایطی سرمایه گذاران اغلب قدم های مشابهی را بر می دارند که پیشینیان آن ها در روزها، هفته ها، ماه ها، و سال های گذشته برداشته بودند. این موضوع مبنای معامله بر اساس شکل هایی از تحلیل تکنیکال مانند پرایس اکشن است.
تحلیل تکنیکال در برابر تحلیل فاندمنتال: فرق آن ها در چیست؟
دو مکتب فکری در تحلیل بازار وجود دارد: تکنیکال و فاندمنتال. تفاوت های آن ها در چیست؟
در تحلیل تکنیکال تنها چارت و حرکات قیمت مورد توجه قرار می گیرند. تحلیل گران به سطوح و جهت گیری قیمتی، قیمت قبلی، نقاط کف و اوج جدید، کندل ها، چرخه ای بودن حرکات شاخص، زاویه ی حرکت، میزان سرعت حرکت و غیره توجه می کنند.
تحلیلگران فاندمنتال بر اساس عوامل اقتصادی تاثیر گذار معامله می کنند. در مورد سهام، معامله گران محاسبات مرتبط با سود و ضرر، ترازهای سرمایه ی در گردش، بدهی به طلبکاران و غیره را مد نظر قرار می دهند. این تحلیلگران به هنگام معامله ی کالاهای اساسی به سطح عرضه و تقاضا، رشد و کاهش تولید مواد خام، ویژگی های لجستیکی، و عوامل تاثیر گذار بر افزایش یا کاهش تقاضا را مورد نظر قرار می دهند.
همچنین، تفاوتی قابل توجهی در مورد تایم فریم وجود دارد. تحلیل فاندمنتال معمولا زمانی استفاده می شود که می خواهیم در تایم فریم های بالا معامله کنیم زیرا عوامل تاثیر گذار بر قیمت در کوتاه مدت تغییر نمی کنند. تحلیل تکنیکال بازار را می توان هم در چارت های ماهیانه و هم در چارت های ۱۵ و ۵ دقیقه ای انجام داد.
تحلیل تکنیکال: ازبالا به پایین و از پایین به بالا
معامله گران از روش های بالا به پایین و پایین به بالای تحلیل تکنیکال برای انتخاب نوید بخش ترین ابزارهای مالی استفاده می کنند. در نخستین روش از اصول کلی به اصول جزیی و خاص، و در روش دوم از اصول جزیی و خاص به اصول کلی می رسیم.
روش بالا به پایین در تحلیل تکنیکال
این روش تحلیل تکنیکال مستلزم تحلیل عوامل پیچیده است. در این حالت سرمایه گذار با تصویر کلی آشنا می شود و سپس به تحلیل ساختار بازار می پردازد.
چنین تحلیلی از سه مرحله تشکیل شده است:
- تحلیل کلی بازار از طریق ارزیابی شاخص های فراگیر سهام مثل S&P 500 و Dow Industrials و NASDAQ و NYSE انجام می شود.
- تحلیل بخش های اقتصادی برای شناسایی ابزارهای مالی قوی و ضعیف بسته به صنعت مورد نظر یا سایر عوامل ایجاد کننده ی تفاوت.
- تحلیل ابزارهای مالی تکی برای شناسایی عملکرد نوید بخش ترین ابزارها در آینده
روش پایین به بالا در تحلیل تکنیکال
این روش آسان تر از روش قبلی است اما چندین نقطه ی ضعف دارد. روش از پایین به بالا مستلزم تمرکز بر روی شرکت های فردی و یا بخش های اقتصادی است. این بدین معنی است که سرمایه گذار با مطالعه ی ویژگی های ابزارهای مالی تکی در مقایسه با تحلیل کلی بازار به دنبال موقعیت های سودده می گردد. در این روش معامله گر توجه کمتری به فضای هیجانی کلی بازار می کند. در صورت ایجاد تغییرات جهانی در آینده ریسک ضررده شدن معاملات افزایش پیدا می کند.
انواع تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال شامل چندین روش مطالعه ی تغییرات قیمتی است. برخی از آن ها بر روی شکل، طول، و ویژگی های کندل های تکی و تحلیل گروهی خطوط تمرکز دارند. برخی دیگر از روش ها شامل استفاده ابزارهایی اضافی ( شامل اوسیلاتورها)، میانگین های حرکتی، و امواج الیوت می گردند. معامله گران از چندین روش به شکلی همزمان استفاده می کنند. این به معامله گران اجازه می دهد تا به شکلی عمیق تر عواملی را مورد ارزیابی قرار می دهند که قیمت را به جهتی خاص سوق بدهند، قدرت پیش بینی را زیاد کنند، و تایم فریم پیش بینی را گسترش بیشتری بدهند.
تحلیل تصویری
بیشتر افراد مبتدی با چنین نوع تحلیلی کار خود را شروع می کنند. تحلیل گرافیکی یا تصویری مستلزم جستجوی الگووهایی است که نشان دهنده ی ادامه یا معکوس شدن روند هستند و شامل الگوهایی محبوب مثل ''مثلث''، ''سر و شانه''، ''پرچم''، و سایر موارد می گردند. برای گرفتن اطلاعات بیشتر در مورد الگوهای تحلیل تصویری (گرافیکی) به مقاله ی ''کاراترین الگوهای فارکس: راهنمای کامل'' مراجعه کنید. پس از یادگیری چگونگی تعیین قیمت فعلی و جهت گیری آتی شاخص و شناسایی الگوهای چارت قادر خواهید بود که پیش بینی های کوتاه مدت و بلند انجام بدهید.
به عنوان مثال چارت جفت EURUSD نشان دهنده ی الگوی ''پرچم'' است که ادامه پیدا کردن روند را پیش بینی می کند. ثبات کوتاه مدت شاخص در یک بازه ی محدود به شکلی موقت جای روند اصلی را می گیرد. پس از پایان حرکت اصلاحی روند همانطور که در تصور مشخص شده ادامه پیدا کرده است.
تحلیل اندیکاتور
تحلیل اندیکاتور براساس استفاده از روش ها و فرمول های محاسبه ی مختلف انجام می شود که می تواند شامل موارد زیر باشد:
- سطوح قیمتی: سطح باز شدن، بسته شدن، نقطه ی اوج، و نقطه ی کف
- حجم معاملاتی
محبوب ترین اندیکاتورها میانگین های حرکتی و MACD و RSI و بولینگر بندز هستند. در مجموع حدود ۵۰ ابزار تحلیلی وجود دارد که می توان آن ها را به تحلیل تکنیکال کلاسیک مرتبط دانست و در گروه های زیر قرار می گیرند:
- اندیکاتورهای بیل ویلیامز
- اندیکاتورهای حجم معاملاتی
- اوسیلاتورها
- اندیکاتورهای روندی
مشتاقان تحلیل تکنیکال به لطف کدهای متن باز عملکردهای اندیکاتورهای متفاوت را ترکیب و کدمنبع را عوض می کنند و بدین ترتیب اندیکاتور خود را ایجاد می کنند که این کاری دقیق تر و موثرتر است. معامله گران در جستجوی بهترین اندیکاتور هزاران اندیکاتور جدید ایجاد می کنند که بسیاری از آن ها را می توان به شکل عمومی (مثلا در سایت mql5.com) پیدا کرد.
تحلیل اندیکاتور مستلزم استفاده از چندین ابزار در آن واحد است. این به تحلیلگر امکان فیلتر کردن سیگنال های کاذب و انجام پیش بینی های دقیق تر را می دهد.
چارت بالا نشان دهنده ی واگرایی چارت قیمت و هیستوگرام اندیکاتور MACD است که با خط ممتد بنفش مشخص شده است. این اندیکاتور سیگنال معکوس شدن روند صعودی در اینده ی بسیار نزدیک را نشان می دهد و باریک شدن کانال بولینگر بندز نیز این واقعه را تایید کرده است. پدید آمدن الگوی کاهشی نیز در دو چارت به شکل همزمان نمایش داده شده است:
- چارت قیمتی فراتر از مرز پایینی بولینگر بندز رفته است
- میانگین حرکتی از خط سیگنال MACD از بالا به پایین عبور کرده است
در نتیجه قیمت یک حرکت نزولی واقعی را در پیش گرفت. اندیکاتورهای MACD و بولینگر بندز به شکلی کارا یکدیگر را تکمیل می کنند و مثال هایی خوب در خصوص تحلیل پیچیده ی اندیکاتوری هستند. شما می توانید در وبلاگ من در لایت فایننس در مورد این اندیکاتور و سایر اندیکاتورهایی که در راهبردهای معاملاتی بازار مورد استفاده قرار می گیرند مطالب بیشتری را یاد بگیرید.
امکان دسترسی، بدون نیاز به ثبت نام، تنها با استفاده از یک حساب آزمایشی در یک پلتفرم فارکس آسان
الگوی پرایس اکشن
الگوهای پرایس اکشن یا تحلیل کندل استیک به دلیل سادگی استفاده از آن برای معامله گران مبتدی مناسب است. این الگو مثل تحلیل های تصویری (گرافیکی) شامل الگوهایی است که معکوس شدن حرکت شاخص یا ادامه پیدا کردن روند را نشان می دهد. تنها تفاوت در این است که الگوی پرایس اکشن شامل یک یا دو خط یا کندل می شود.
به طور مثال در چارت بالا نشان ابی نشانگر شکل گیری یک الگوی کندل استیک چکشی مبتنی بر ساز و کار پرایس اکشن است و این الگو سیگنال معکوس شدن روند را از خود مخابره می کند. در این چارت اینگونه نشان داده شده که حرکت اصلاحی به زودی به پایان می رسد. در نتیجه، شاخص به یک حرکت صعودی واقعی را در پیش گرفته و آن را ادامه داده است.
صحبت های زیادی در مورد پرایس اکشن می توانیم انجام دهیم اما مفیدترین مقاله در این بحث مقاله ی ''کندل استیک در معاملات فارکس & الگوهای کندل استیک'' است. این مقاله واقعا ارزش خواندن را دارد!
تحلیل سطوح کلیدی
اگر به هر چارت نگاهی دقیق بیندازید احتمالا متوجه خواهید شد که حرکت قیمت هر وقت به سطوحی خاص می رسد (مثل سطوح روانی مهم که با رند شدن اعداد اهمیت می یابند، و یا سطوح حمایت و مقاومت) متوقف می شود. این موارد را در نقاط کف و اوج و یا در حجم معاملاتی بالا شاهد هستیم.
از این سطوح می توان در تشخیص قدرت نسبی ( relative strength) روند استفاده کرد. اگر شاخص پایین تر از قدرت نسبی که تا حد زیادی به تعداد نقاط انتهایی در گذشته بستگی دارد قرار بگیرد آنگاه چارت بار دیگر با نزدیک تر شدن به قدرت نسبی بار دیگر معکوس خواهد شد. شکست سطح سیگنالی در خصوص قدرت روند و احتمال بالای ادامه یافتن روند جدید است.
حال می خواهیم چارت قیمتی نفت خام برنت را مورد بررسی قرار دهیم. خط سبز نشان دهنده ی سطح مقاومت است که در یکی از نقاط اوج داخلی (نشان آبی در سمت چپ) ایجاد شده است. در زمان شکل گیری روند صعودی در دایره ی قرمز این سطح شکسته شده است و نشاگر پتانسیل بالای شکل گیری حرکت صعودی و احتمال زیاد ادامه یافتن ان در ماه های آینده بوده است. پس از شکسته شدن این سطح سطح مقاومت به سطح حمایت تبدیل شده است. این موضوع با نگاهی به حرکت اصلاحی قابل درک است که به دلیل پایین این حرکت در این سطح پایان یافته است (نشان آبی در سمت راست). با استفاده از اطلاعاتی که در مورد سطوح کلیدی داریم می توانیم معامله کردن را شروع کنیم. مثالی خوب در خصوص راهبردهای معاملاتی مرتبط با این مطلب در مقاله ی ''مبانی معامله بر اساس سطوح حمایت و مقاومت'' شرح داده شده است.
حجم معاملاتی
حجم معاملاتی معاملات کامل شده ی خرید یا فروش مشخص کردن جهت گیری تمایلات معامله گران بزرگ بازار را ممکن می کند. فعالیت بالا یا رو به افزایش خریداران و فروشندگان در روند صعودی یا نزولی نشانه ای برای قدرت روند است. از آن سو، کاهش فعالیت معامله گران به اشباع رسیدن قابلیت های روند را نشان می دهد.
همچنین، معامله گران با استفاده از حجم معاملاتی می توانند سطوح قیمتی با ثبات را شناسایی کنند. فرض کنید که بعد از یک نقطه ی قیمتی انتهایی فعالیت معاملاتی بالاتر رفته است. این حالت تقریبا به شکلی قطعی سطوح حمایت و مقاومت حائز اهمیت را شکل می دهد، سطوحی که غلبه بر آن ها در آینده سخت خواهد بود.
در بالا در چارت قیمتی روزانه ی شاخص اپل روند صعودی در فاز اول شکل گیری خود بوده (با خط آبی نشان داده شده است) و پس از آن فعالیت معاملاتی افزایش پیدا کرده است. پس از آنکه قابلیت روند به اشباع رسید و معامله گران مطرح علایق خود را به رشد بیشتر شاخص از دست دادند شاخص نشانگر حجم شروع به حرکت کاهشی کرد. این بدین معنا است که حرکت افزایشی به زودی پایان خواهد یافت. در عین حال، افزایش حجم معاملاتی در زمان معکوس شدن روند صعودی (کاهش قیمت) تایید کننده ی سیگنال فروش است. در این لینک می توانید در مورد ایجاد راهبرد معاملاتی با استفاده از اندیکاتور حجم معاملاتی افقی بیشتر بخوانید.
نظریه ی امواج الیوت
نظریه ی امواج الیوت را رالف نلسون الیوت مطرح کرد که امروزه یکی از روش های تحلیل تکنیکال محبوب و مورد استفاده توسط تمامی معامله گران است. این نظریه بر مبنای ماهیت چرخه ای، تکرار شونده، و الگوهای فراکتالی امواج تدوین شده است. شخص نامبرده دو نوع اصلی از امواج را که نوع ''تکانه ای یا ایمپالسیو'' و نوع ''اصلاحی یا کارکتیو'' هستند توصیف کرد که به شکل پیاپی جای یکدیگر را می گیرند و الگوهای موجی تشکیل می دهند. به گفته ی او، الگوی ۵ موجی حالت تکانه ای دارد که در جهت روند به وجود می اید اما ساختار سه موجی A-B-C یک حرکت اصلاحی است که بر خلاف جهت روند ایجاد می شود.
چارت بالا نشان دهنده ی یک الگوی ۵ موجی صعودی و یک زیگ زاگ دوگانه است. اگر چارت قیمتی را اینگونه مشخص کنیم می توانیم حرکت اتی شاخص را پیش بینی کنیم. سطوح بازگشتی فیبوناچی به شما امکان این را می دهد که نقاط احتمالی ای که در ان ها امواج باید شروع شوند و پایان یابند را مشخص سازید. شما می توانید در مورد نظریه ی امواج الیوت و الگوهای موجی و قواعد تشخیص هر یک از موج ها در یک سری از مقالات آموزشی که به این مطلب اختصاص یافته بیشتر مطالعه کنید. اولین مقاله ای که در این رابطه می توانید مطالعه کنید '' نظریه ی امواج بازار رابرت برچتر. قسمت اول. انواع مختلف الگوی امواج الیوت و ساختار ان ها'' است.
ابزارهای تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال از ابزارهای مختلفی با کارکردها، مبانی، و اهداف متفاوت استفاده می کند که می توانند در سه بخش دسته بندی شوند:
- بخش اول: چارت های کندل استیک، چارت های میله ای، چارت های خطی، چارت های حجمی، هیکین آشی، و غیره
- بخش دوم: موارد مورد استفاده در چارت که شبکه ی خطی فیبوناچی و سطوح مهم آن، کانال های معاملاتی، حوزه های زمانی، سطوح حمایت و مقاومت، ساختارهای شکل گیری امواج، و الگوهای چارت را در بر می گیرد.
- بخش سوم: اندیکاتورها که شامل اندیکاتورها روند، اندیکاتورهای حجم، اوسیلاتورها، اندیکاتورهای بیل ویلیامز، و هزاران ابزار تکنیکال دیگر را در بر می گیرند.
چارت ها
آگاهی بخش ترین روشی که تغییرات قیمتی را در طی زمان در تحلیل تکنیکال نشان می دهد استفاده از چارت های قیمتی ای است که در سلسله بازه های زمانی متفاوتی به وجود می آیند. در پایین محبوب ترین نوع های چارت های زمانی را توصیف می کنم:
کندل استیک
پیشتر در بالا در مورد پرایس اکشن توضیح دادم اما هنوز به ساختار چارت های کندل استیک اشاره ای نکرده ام. این چارت ها از کندل استیک ژاپنی تشکیل شده که دامنه ی واقعی قیمت در یک بازه ی ی زمانی خاص (تایم فریم) را نشان می دهند. یک کندل استیک در چارت نشان دهنده ی دامنه ی تغییر قیمت است:
- تغییرات قیمتی در یک دقیقه در تایم فریم M1
- تغییرات قیمتی در یک ساعت در تایم فریم ۱ ساعته
- تغییرات قیمتی ۲۴ ساعته در تایم فریم D1
- و به همین ترتیب، تا بالاترین تایم فریمی که همان 1M است.
چارت بالا نشان دهنده ی مبانی شکل گیری کندل استیک ژاپنی است. شماره ی ۱ نشانگر نقطه ی اوج بازه ی فعلی است، شماره ی ۲ نشانگر سطح بسته شدن قیمت است، شماره های ۳ و ۴ نیز به ترتیب سطح باز شدن و نقطه ی کف را نشان می دهند. سطوح باز و بسته شدن قیمت بدنه ی کندل استیک را تشکیل می دهند. کندل استیک های سبز صعودی هستند و رشد قیمت را نشان می دهند. کندل استیک های قرمز نزولی اند. سطح باز شدن قیمت از سطح بسته شدن آن در کندل استیک های کاهشی بالاتر است. از آن سو، در کندل استیک های صعودی این حالت برعکس است. بنابراین سطوح باز و بسته شدن شدن بدنه ی کندل استیک را نشان می دهند. بالاترین و پایین ترین قیمت ها نشانگر سایه ها یا دنباله های کندل استیک هستند. هر چقدر که بدنه ی کندل استیک بلند تر و سایه ی آن کوتاه تر باشد خریداران و فروشندگان در وضعیت قوی تری قرار دارند.
خطوط میله ای عمودی
خطوط میله ای شبیه به کندل استیک های ژاپنی است. هر کدام از این میله ها در واقع خطوط عمودی ای هستند که دامنه ی تغییرات قیمتی را در یک بازه ی زمانی مشخص تعیین می کنند. خطوط عمودی دارای خطوط افقی کوچکی در سمت راست و چپ بدنه ی خود هستند.
مانند نقاط بالایی و پایینی بدنه ی کندل استیک ژاپنی، خط افقی سمت چپ نشان دهنده ی سطح باز شدن قیمت و خط افقی سمت راست نشانگر سطح بسته شدن میله ی عمودی است. سطح بالایی خط عمودی مرکزی بالاترین نقطه ی قیمتی آن است و از آن سو سطح کف خط عمودی پایین ترین نقطه ی قیمتی است. در سایر موارد از دیدگاه تحلیل تکنیکال، الگوهای پرایس اکشن در چارت میله ای شبیه به کندل استیک های ژاپنی تفسیر می شوند.
چارت های خطی
چارت خطی نوعی چارت قیمتی است که از خطوط منحنی تشکیل شده است. این خطوط منحنی با استفاده از نقاطی کشیده می شود که هر کدام از آن ها قیمت را در یک بازه ی زمانی مشخص تعیین می کنند. به طور مثال این نقاط هر دقیقه در چارت یک دقیقه ای و هر ساعت در چارت یک ساعته پدید می آیند.
عیب اصلی این چارت این است که نوسانات قیمتی را در بازه ی زمانی انتخاب شده نشان نمی دهد. تنها اطلاعات مرتبط با اینکه قیمت چیست در ثانیه ی آخر یعنی آخرین تیک افقی به نمایش درآمده است، اما این ویژگی را از سویی دیگر می توان یک فایده دانست چون چنین چارتی دارای حداقل اطلاعات کاذب است.
به عنوان مثال چارت خطی سهام شرکت اپل را مشاهده می کنید. از آنجا که چارت تنها سطح بسته شدن قیمت را نشان می دهد، رسم کردن خط روند و انجام دادن تحلیل تکنیکال بسیار آسان تر است. در این حالت دیدن لحظه ی تغییر روند آسان تر است.
چارت منطقه ای
دیدن چارت منطقه ای از لحاظ بصری در مقایسه با چارت خطی آسان تر است چون نقاط کف و اوج داخلی را به راحتی می توان تشخیص داد. چارت حجمی به طور خاص می تواند مورد علاقه ی اسکالپرها باشد: اسکالپرها می خواهند از چارت هایی که دارای اطلاعات جزیی تا محل قرار گرفتن تیک قیمتی هستند استفاده کنند.
در عین حال، ترسیم خطوط روند، حمایت، و مقاومت و استفاده کردن از سایر ابزارهای تصویری بر روی چارت سخت تر است. چارت بالا نشان می دهد که این موارد به سادگی با نشان های رنگی چارت ترکیب شده و خوانش آن ها سخت است. از لحاظ مبانی ساختاری چارت های منطقه ای شبیه به چارت های خطی هستند.
هایکن آشی
چارت های هایکن آشی از لحاظ بصری شبیه چارت های کندل استیک ژاپنی معمولی هستند. اگرچه، این یک برداشت گمراه کننده است زیرا هایکن آشی را باید یک نسخه ی هموارسازی شده از چارت کندل استیک متداول دانست. به بیانی دیگر، هایکن آشی بازه ی میانگین واقعی را به نمایش می گذارد. این بازه از طریق میانگین گرفتن از پارامترهای عددی انجام می شود:
- سطح باز شدن: سطوح باز و بسته شدن کندل استیک های ژاپنی قبلی به هم اضافه می شوند و عدد نهایی تقسیم بر دو می شود.
- سطح بسته شدن: این پارامتر بر اساس عدد خط میله ای فعلی به محض بسته شدن آن محاسبه می شود. سطح باز و بسته شدن کندل اصلی به هم اضافه و سپس تقسیم بر چهار می شوند.
- نقطه ی حداکثری (ماکزیمم) با استفاده از مقایسه ی نقاط باز شدن، بسته شدن،، و نقطه ی اوج کندل اصلی محاسبه می شود. پس از آن بالاترین عدد محاسبه می گردد.
- نقطه ی حداقلی (مینیمم) میز به همین روش محاسبه می شود و تنها تفاوت در این است که در پایان کمترین عدد انتخاب می شود.
چارت بالا نشان دهنده ی چارت هایکن آشی است که می توان نوع تفسیر آن را به کندل استیک ژاپنی مرتبط دانست. معامله گر باید بداند که دنباله ی کندل هموار سازی شده به این معنی نیست که قیمت در آنجا بوده است. از هایکن آشی اغلب برای تحلیل تکنیکال تیکرهای مختلف راهبرد معاملاتی ایچیموکو، اسکالپینگ، و سایر روش ها استفاده می شود. اگر می خواهید هایکن آشی را به شکل جزیی مطالعه کنید پیشنهاد می کنم مقاله ی آموزشی کندل های هایکن آشی را مطالعه کنید.
تجارت را با یک کارگزار قابل اعتماد شروع کنید
اندیکاتورها
اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال الگوریتم هایی هستند که معامله گران از آن برای گرفتن سیگنال های معاملاتی با در نظر داشتن عملکردهای قیمتی گذشته استفاده می کنند. سرمایه گذاران اغلب از این ابزارها استفاده می کنند. دلیل این موضوع سادگی سیگنال های دریافتی، امکان استفاده ی همزمان از آن ها با تحلیل چارت، و سطح نسبتا بالای دقت پیش بینی آن ها است.
اندیکاتورهای مبتنی بر قیمت
در این دسته گسترده ترین ابزارهای اندیکاتوری وجود دارند. از آن ها برای تعیین جهت شاخص در آینده، میزان تغییرات ارزش سرمایه های مختلف، پتانسیل حرکتی روند، و زمان های مناسب برای ورود به معامله و خروج از آن استفاده می شود. تمامی محاسبات اندیکاتورهای قیمتی بر مبنای پارامترهای قیمتی و وضعیت حرکتی شاخص انجام می شود.
محبوب ترین اندیکاتورها در این دسته عبارتند از:
- از اندیکاتور ADX که مخفف انگلیسی عبارت Average Directional Index به معنی '' شاخص میانگین حرکت جهت دار'' است برای تعیین میزان قدرت حرکت جهت دار شاخص استفاده می شود. سطح بالای شاخص نشان دهنده ی قوی بودن روند بدون توجه به حرکت آن است.
- اندیکاتور ADXR مخفف انگلیسی عبارت Average Directional Movement Index Rating به معنی ''درجه بندی شاخص میانگین حرکت جهت دار'' است که یک نوع هموار سازی شده از اندیکاتور ADX محسوب می شود. از این اندیکاتور معمولا برای ارزیابی اعتبار سیگنال های اندیکاتور اصلی استفاده می شود.
- اندیکاتور CCI مخفف انگلیسی عبارت Commodity Channel Index به معنی شاخص کانال کالا است که تغییر فعلی نرخ قیمت را در در نسبت با تغییر میانگین آن نشان می دهد. از این اندیکاتور می توان برای شناسایی واگرایی، هم گرایی، نقاط ورود و یا به عنوان فیلتری برای سیگنال های سایر ابزارهای معاملاتی استفاده کرد.
- اندیکاتور Coppock Curve که بر اساس الگوریتمی برای تحلیل جمع هموار شده ی سود اوراق بهادار استفاده می شود. این اندیکاتور ابزاری برای تشخیص نوسانات قیمتی است که به لطف تنظیمات انعطاف پذیری که دارد از آن می توان در روند های جهت دار و در طی بازه های ثبات استفاده کرد.
- اندیکاتور MA یا میانگین حرکتی میانگین قیمت در بازه ی زمانی انتخاب شده را نشان می دهد.
- اندیکاتور MACD (واگرایی/هم گرایی میانگین حرکتی) یک اندیکاتور-اوسیلاتور برای تشخیص جهت احتمالی حرکت قیمت بسته به واگرایی/هم گرایی میانگین های حرکتی نمایی است.
- اندیکاتور حرکتی یا Momentum یک اوسیلاتور است که سطح بسته شدن قیمت در بازه ی زمانی فعلی را با سطح بسته شدن در بازه ی زمانی انتخاب شده مقایسه می کند. این اوسیلاتور نه تنها جهت گیری قیمت بلکه سرعت آن را هم نمایش می دهد. از لحاظ سیگنالی این اوسیلاتور مانند اندیکاتورهای CCI و RSI عمل می کند.
- اندیکاتور RSI یا Relative Strength Index به معنی شاخص قدرت نسبی است که میانگین صعود شاخص را در نسبت با میانگین حرکت نزولی آن نشان می دهد. RSI یک اندیکاتور مطرح در بازار است و با کمک آن می توانید نقاط ورود به بازار را شناسایی کنید. سیگنال ها: بازه های بیش خرید و بیش فروش، واگرایی ها، الگوهای چارت.
- اوسیلاتور استوکستیک موقعیت قیمت فعلی را در قالب درصدی از بازه ی قیمتی قبلی نشان می دهد و به شما امکان تشخیص لحظات معکوس شدن روند را فراهم می کند.
- اندیکاتور Trix که یک ابزار تحلیل تکنیکال چندکاره بوده و از یک میانگین حرکتی هموار شده ی سه گانه تشکیل شده است. Trix به شما اجازه می دهد که اندیکاتور قدرت حرکتی (مومنتوم) و روند را با هم ترکیب کنیم. از میان سیگنال های اندیکاتور Trix معامله گران اغلب از سیگنال عبور خطوط سیگنال از هم و واگرایی استفاده می کنند.
- اندیکاتور W_A/D (تجمیع/واگرایی ویلیامز) چکیده ای از حرکات صعودی شاخص (در نتیجه ی تجمیع موقعیت های معاملاتی در میان خریداران) و حرکات نزولی (در نتیجه ی فروش سرمایه ها) آن است. استفاده از این اندیکاتور برای ثبت افزایش یا کاهش علایق خریداران راحت است. از چارت اندیکاتور برای تایید روند استفاده می شود. همچنین، این چارت کمک می کند تا واگرایی ها و برخی الگوهای تحلیل چارت را شناسایی کنیم.
اندیکاتورهای مبتنی بر حجم
اندیکاتورهای حجم معاملاتی با سنجش تغییرات قیمتی و فعالیت های معاملاتی سر و کار دارد و شناسایی وابستگی میان آن دو را بسیار راحت تر می کند. یکی از مزایای اصلی چنین اندیکاتورهایی مورد استفاده و مطرح بودن آن ها است. در پایین به محبوب ترین اندیکاتورهای مبتنی بر حجم اشاره کرده ایم:
- MFI یا (Money Flow Index) به معنی شاخص گردش پول و یک اوسیلاتور برای ارزیابی فعالیت معامله گران بزرگ بازار است. الگوریتم مبنای این اندیکاتور کثرت معاملات خرید و فروش را اندازه می گیرد. سیگنال های اصلی این اندیکاتور نشان دادن حوزه های مشروط بیش خرید و بیش فروش و همچنین واگرایی است.
- NVI یا (Negative Volume Index) به معنی شاخص حجم منفی است و تغییرات قیمتی را در طی کاهش حجم معاملاتی تجمیع می کند. این اندیکاتور سیگنال های قوی خرید و سیگنال های نسبتا ضعیف فروش را تولید می کند.
- PVI یا (Positive Volume Index) به معنی شاخص حجم مثبت و شبیه به اندیکاتور قبلی است که سیگنال های ضعیف خرید و سیگنال های قوی فروش تولید می کند.
- OBV یا (On-Balance Volume) به معنی حجم تعادلی اندیکاتوری است که شاخص آن به شکل همزمان با شاخص قیمت و گاهی حتی جلوتر از آن حرکت می کند. این اندیکاتور نوسانات قیمتی را بر اساس تغییرات فعالیت های قیمتی در یک بازه ی زمانی مشخص نشان می دهد.
اندیکاتورهای عمق بازار
این گروه از اندیکاتورها برای تحلیل های بالا به پایین (کلی به جزیی) مناسب هستند. الگوریتم این اندیکاتورها گروه مشخصی از ابزارهای معاملاتی و اوراق بهادار را به عنوان یک معیار سنجش دنبال می کند. بنابراین، با استفاده از این اندیکاتور می توانید جهت گیری کلی بازار و وضعیت حرکتی ابزارهای معاملاتی تحلیل شده را متوجه شوید.
این گروه از اندیکاتورها چندان گسترده نيستند و در پایین به سه مورد از آن ها اشاره خواهیم کرد:
- اندیکاتور ADL یا (Advance-Decline line) به معنی خط پیشرفت/پسرفت تفاوت بین لحظات حرکت صعودی شاخص و لحظات نزولی شدن آن را مقایسه می کند. از این اندیکاتور برای ارزیابی میزان قدرت روند و شناسایی موارد معکوس شدن آن استفاده می شود.
- اندیکاتور Arms Index یا TRIN ( مخفف Short-term Trading Index) به معنی شاخص بازو یا شاخص معاملاتی کوتاه مدت کمک می کند تا با کمک رد گیری تعداد شاخص های پیش رونده یا پسرفت کننده و حجم های معاملاتی پیش رونده یا پسرفت کننده حوزه های بیش خرید یا بیش فروش را مشخص کنیم. این اندیکاتور کمک می کند که موقعیت های مناسب برای ورود موثر به بازار را پیدا کنیم.
- اوسیلاتور McClellan تعداد شاخص های صعودی و نزولی را در یک بازه ی مشخص تحلیل می کند. این اوسیلاتور سیگنال هایی مانند بازه های بیش خرید و بیش فروش و مواردی مانند عبور شاخص از خط صفر را مخابره می کند.
اندیکاتور های Overlay
این اندیکاتورها شناسایی ارتباط بین ابزارهای مالی را با در نظر داشتن درجه ی وابستگی بین آن ها ممکن می کند. این اندیکاتورها مانند اندیکاتورهای شناسایی عرض بازار کمک می کنند تا آینده دار ترین و جذاب ترین ابزارهای معاملاتی را انتخاب کنیم. همچنین، ذکر این نکته لازم است که اندیکاتورهای نشان دهنده ی همبستگی اغلب به هنگام پوشش ریسک دادن معاملات و تایید معکوس شدن حرکت شاخص مورد استفاده قرار می گیرند. اندیکاتورهای Overlay شامل موارد زیر می شوند:
- از چارت OverLay برای شناسایی وابستگی های داخلی بین ابزارهای معاملاتی مورد مطالعه استفاده می شود. آنچه نقش مبنایی در این اندیکاتور دارد پوشاندن یک چارت قیمتی توسط چارت قیمتی دیگر است.
- جدول iCorrelation نشان دهنده ی همبستگی ضریب های چندین جفت ارزی به شکل همزمان است. با استفاده از این داده ها معامله گر می تواند الگوهای تغییر قیمتی جفت های ارزی متنوع را شناسایی و بهترین راهبرد معاملاتی را انتخاب کند.
- ضریب همبستگی (Correlation coefficient) نشان دهنده ی همبستگی میان دو ابزار مالی در مقیاس 1- تا 1+ است. این اندیکاتور تشخیص چشمی همبستگی و همچنین تحلیل روابط نشانگر ثبات، فصلی بودن، و چرخه ای بودن را میسر می سازد.
اندیکاتورهای کانال معاملاتی
این نوع از ابزارهای تحلیل تکنیکال برای شناسایی کردن سطوح کلیدی و جهت روند مفید هستند و در راهبردهای معاملاتی برای محاسبه ی حد ضرر و حد سود استفاده می شوند. چندین مقاله و کتاب به اندیکاتورهای کانال معاملاتی اختصاص یافته اند. در پایین شرحی خلاصه از برخی از آن ها داده ایم:
- اندیکاتور بولینگر بندز قادر به تعیین موقعیت فعلی قیمت در نسبت با بازه ی معاملاتی میانگین است. از این اندیکاتور برای شناسایی سیگنال های معکوس شدن روند و ادامه یافتن روند فعلی استفاده می شود.
- خطوط فیبوناچی برای ساختن خطوط روند و به تصویر کشیدن سطوح واقع در خطوط فیبوناچی مورد استفاده قرار می گیرند. از این اندیکاتور اغلب برای شناسایی تارگت های معاملاتی و نقاط محوری پیووت استفاده می شود.
- اندیکاتور Ichimoku Cloud یک اندیکاتور محبوب برای معامله بر اساس راهبرد ایچیموکو است. این ابزار تحلیل تکنیکال که مورد استفاده ی عموم است به شما اجازه ی تعیین جهت روند، نقاط ورود و خروج از معامله، و سطوح قیمتی را می دهد.
- از اندیکاتور Parabolic SAR برای شناسایی نقاط محوری پیووت و تعیین حد ضرر استفاده می شود. این اندیکاتور دو عامل مانند تغییرات قیمتی و گذر زمان را مد نظر قرار می دهد.
- اندیکاتور نقاط پیووت بر روی تایم فریم های کوتاه مدت تمرکز دارد و برای شناسایی نقاط ورود به بازار، هدف ها و ریسک ها، و سطوح کلیدی ای که در آن جهت حرکتی قیمت ممکن است تغییر کند مورد استفاده قرار می گیرد.
- اندیکاتور کانال های قیمتی (Price Channel) یک اندیکاتور بسیار ساده اما موثر است که به شما نقاط کف و اوج قیمتی در یک بازه ی زمانی را نشان می دهد. خط وسطی برداری بین این نقاط کف و اوج نمایانگر نوع جهت گیری شاخص است.
اصطلاحات متداول
به هنگام مطالعه ی تحلیل تکنیکال ممکن است به عبارات گیج کننده ی زیادی بربخورید. در پایین به لیستی از مهم ترین مفاهیمی که همه ی معامله گران باید آن ها را متوجه شوند اشاره کرده ایم:
- مفهوم بازه ی میانگین واقعی (ATR): عدد میانگین بازه ی قیمتی در یک بازه ی زمانی انتخاب شده که اغلب در قالب اندیکاتور خطی نشان داده می شود.
- شکست (بریک آوت): شکست زمانی اتفاق می افتد که شاخص در چارت از سطوح حمایت و مقاومت، خط روند، نقاط مرزی کانال، باندهای بولینگر، و سایر سطوح کلیدی عبور می کند. همچنین، شکست قابلیت های حرکتی بالای روند را نشان می دهد.
- چرخه: بازه ای است که در آن عملکرد قیمت از الگوهایی خاص تبعیت می کند.
- جهش گربه ی مرده: به یک صعود قیمتی و سپس بازگشت شاخص به نقطه ی کف حرکت صعودی اشاره دارد. چنین وضعیتی را اغلب می توان در ابزارهای معاملاتی ''بی ارزش'' و زمانی که معامله گران بزرگ بازار از صعود قیمت پشتیبانی نمی کنند مشاهده کرد.
- نظریه ی داو (Dow): این نظریه رفتار قیمت ابزارهای معاملاتی را در یک بازه ی زمانی توصیف می کند. این نظریه را داو جونز به همراه چارلز داو تاسیس ایجاد کرده اند. این نظریه مبانی اصلی تحلیل تکنیکال مدرن مانند تقسیم روندها به تایم فریم های مختلف و بر اساس میزان اهمیت آن ها، جداسازی مراحل مختلف روند، استحکام شاخص های فراگیر سهام، تاثیرات روند تا زمان ایجاد شدن سیگنال های واضح، و به پایان رسیدن روندها را بیان می کند.
- دوجی: دوجی به کندل استیکی اشاره دارد که بدنه ی آن حالت حداقلی و دنباله یا سایه ی آن حالت حداکثری دارد. دوجی ها در فضای عدم قطعیت در بازار به وجود می آیند.
- نظریه ی امواج الیوت تفسیری از فرآیندهای بازار است که خود را در یک ساز و کار تصویری نشانگر الگوهای موجی در بازار نشان می دهد.
- نسبت های فیبوناچی: نسبت های فیبوناچی بر مبنای قاعده ی ''نسبت طلایی'' شکل گرفته اند. در این حالت، نسبت هر کدام از اعداد فیبوناچی به عدد ۱.۶۸ تمایل دارد.
- الگوهای متوازن (هارمونیک): ای الگوها یک ساز و کار معاملاتی هستند که توسط اقای H.M. Gartley ایجاد شده و بر مبنای مبانی الگوهای قیمتی تکرار شونده و مشخص سازی نقاط پیووت با استفاده از نسبت های فیبوناچی شکل گرفته اند.
- مومنتوم (Momentum) یا حرکت یک اندیکاتور تکنیکال است که شدت تغییرات قیمتی را اندازه می گیرد.
- پرایس اکشن (Price Action): پرایس اکشن یک ساز و کار معاملاتی است که به شما اجازه ی معامله در یک چارت مشخص بدون استفاده از اندیکاتورها را می دهد و بر مبانی تحلیل الگوهای کندل استیک شکل گرفته است.
- حمایت (Support): به تلاش های خریداران برای نگه داشتن روند صعودی و تلاش های فروشندگان برای نگه داشتن روند نزولی اشاره دارد.
- مقاومت (Resistance) به فعالیت خریداران در برابر رشد روند نزولی، و فعالیت فروشندگان در برابر رشد روند صعودی اشاره دارد. سطوح حمایت و مقاومت در سطوح قیمت خاصی متمرکز شده اند.
- روند به حرکت جهت دار قیمت که در طی زمان گسترش بیشتری پیدا می کند اطلاق می شود.
- پولبک یا کارکشن: به معکوس شدن موقت حرکت شاخص در جهتی مخالف به جهت روند اصلی اشاره دارد.
مزایای تحلیل تکنیکال
حال می خواهیم نگاهی به مزایای تحلیل تکنیکال بیندازیم:
محبوبیت
تقریبا همه ی معامله گران از تحلیل تکنیکال استفاده می کنند و آن را توسعه می دهند. اندیکاتورها و راهبردهای معاملاتی به شکلی مداوم بهبود می یابند. همچنین، تعداد زیادی از مطالب تحلیلی و نظرات متخصصین تحلیل تکنیکال وجود دارند که با استفاده از آن ها می توانید نکات مناسب را پیدا کنید و پاسخ به تمامی سوالاتتان را بیابید.
قابلیت دسترسی
ابزارهای تحلیل تکنیکال و مستندات آن ها اغلب در دسترس عموم هستند. فهم ابزارها و روش های تحلیل تکنیکال و چیره دست شدن در آن ها آسان تر از تحلیل فاندمنتال است.
تنوع
تحلیل تکنیکال را همه جا می توان اعمال کرد. تحلیل تکنیکال به شکلی مشابه و موثر در بازار مبادلات ارز خارجی، قرار دادهای ما به التفاوت (CFD ها)، فلزات، بازار کالاهای اساسی قابل اجرا است و امکان پیش بینی تغییرات ارزش جفت های رمزارز، اوراق بهادار، و شاخص های فراگیر را فراهم می کند.
طیف گسترده ی بازه های زمانی (تایم فریم ها)
از تحلیل تکنیکال در هر تایم فریمی می توان استفاده کرد. در حالی که تحلیل فاندمنتال تنها در چارت هایی ماهیانه تاثیر گذار است، تحلیل تکنیکال به معامله گران اجازه می دهد که حتی در چارت های تیک هم به پیش بینی بپردازند.
عملکردهای خودکار
بر خلاف تحلیل فاندمنتال، معامله گران بر مبنای تحلیل تکنیکال می توانند ساز و کارهای معاملاتی خودکار و بات های معاملاتی ایجاد کرده و بر مبنای پیشینه ی عملکردی شاخص و حتی مطابق عملکرد فعلی آن شبیه سازی انجام دهند.
معایب تحلیل تکنیکال
در کنار مزایا، تحلیل تکنیکال معایبی هم دارد.
معایب اصلی تحلیل تکنیکال عبارتند از:
فردی بودن
تحلیل تکنیکال بر مبنای تحلیل حرکات قیمتی پیشین و تفسیر آن برای آینده انجام می شود. معامله گر تصمیمات خود را بر مبنای الگوهای پیشین می گیرد و فرض می کند که الگوهای پیشین در آینده هم تکرار می شوند. معامله گر به دلیل این رویکرد ممکن است حسی اشتباه در مورد پیش بینی های آتی خود داشته باشد و اشتباهی بزرگ را مرتکب شود. هر گونه تصمیم معاملاتی بر مبنای تحلیل تکنیکال ماهیت احتمالی و ارزیابی شخصی دارد.
دقت پایین
همه ی تحلیلگرانی که با ابزارهای تحلیل تکنیکال کار می کنند به شما خواهند گفت که استفاده از تحلیل های پیچیده که شامل استفاده از ابزارهای مختلف برای بهبود دقت می شوند لازم است. هیچ روش و ابزار واحدی وجود ندارد که دقت پیش بینی کافی برای انجام دادن معامله ای موثر داشته باشد.
معضل تاخیر و خطا
تمامی اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال به دو دسته ی تاخیری و پیشرو تقسیم می شوند. اندیکاتورهای تاخیری دقیق تر هستند اما کارایی ان ها پایین تر است زیرا بعد از اینکه شاخص واقعیتی را در بازار ایجاد می کند سیگنال تولید می کنند. از سویی دیگر، اندیکاتورهای پیشرو درون مارجین زمانی سیگنال های مرتبط را تولید می کنند اما نسبت سیگنال های کاذب به سیگنال های صحیح در آن ها قابل توجه است. به هنگام ایجاد یک راهبرد معاملاتی همه ی معامله گران با مشکل کاهش تاخیر و نگهداری کیفیت سیگنال در بازه های زمانی مورد پذیرش مواجه هستند.
گوناگونی
تعداد بسیار زیاد ابزارهای تحلیل تکنیکال تصمیم گیری را سخت می کند. مطالعه ی تمامی روش های موجود در طی یک بازه ی زمانی کوتاه غیر ممکن است و ابزارهای تحلیل تکنیکال به شکلی روزانه توسعه پیدا می کنند. لیست این ابزارها به شکل روز افزون در حال زیادتر شدن است و بسیاری از معامله گران مبتدی آن ها را کمی امتحان می کنند و سپس بدون اینکه در آن ها چیره دست شوند به سراغ ابزارهای دیگری می روند. در نتیجه، خطاهای سرمایه گذاری، ضررهای مالی، و ناامیدی های زیادی در تحلیل تکنیکال به وقوع می پیوندد.
نتیجه گیری
تحلیل تکنیکال به شکلی کافی برای پیش بینی موثر تغییرات قیمتی ابزارهای متفاوتی دارد و وقتی از تایم فریم های پایین سخن می گوییم جایگزینی برای آن ها وجود ندارد. در عین حال، تحلیل تکنیکال بالاترین کارایی را زمانی دارد که روش های مختلف تحلیل بازار را با هم ادغام می کنید (مثال: ترکیب الگوهای چارت و اندیکاتورها). با تجربه ترین معامله گران تحلیل تکنیکال را با تحلیل فاندمنتال که یک ماهیت کمتر سطحی دارد ترکیب می کنند. البته همزمان این را هم باید متوجه باشیم که تحلیل تکنیکال به طور کلی از لحاظ عملی حوزه ای بسیار پهناور است. برای کسی که می خواهد در تحلیل تکنیکال متخصص شود و تحلیلی مناسب انجام دهد او باید آماده ای مطالعه ای طولانی مدت و سخت و تمرینی چندین ساله باشد. این موضوع از طریق یک میانبر سریع حاصل نمی شود. حداقل من به عنوان معامله گر و تحلیل گری که حداقل ۱۵ سال تجربه دارد نتوانسته ام چنین میانبری را پیدا کنم. اگر شما موفق به چنین کاری شده اید لطفا تجربیات خود را در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.
سوالات متداول تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال به روش های پیش بینی حرکات بازار بر مبنای پیشینه ی تاریخی شاخص می پردازد و بر مبنای اندیکاتورهای تکنیکال پایه گذاری شده است: اندیکاتورهایی که بر پیشینه ی تاریخی قیمت، جهت گیری شاخص، قدرت حرکت شاخص، حجم معاملات پایان یافته متمرکز شده اند. معامله گران به لطف تحلیل تکنیکال روند های بازار، الگوهای حرکتی قیمت، فضای هیجانی بازار، سطوح کلیدی، نقاط ورود به معامله، و موقعیت های فروش یک معامله را مشخص می کنند.
برای یادگیری چگونگی استفاده از تحلیل تکنیکال باید با مبانی تحلیل تکنیکال شروع کنیم. در این خصوص پیشنهاد می کنم که کتاب ''تحلیل تکنیکال بازارهای مالی' نوشته ی جان مورفی را مطالعه کنید. از نکات این کتاب به طور عملی استفاده کنید و بخش تاریخچه ی سیگنال ها، الگوهای کندل استیک، و تحلیل چارت آن را بخوانید. چگونگی شناسایی روندها را یاد بگیرید!
تکنیک اصلی در تحلیل تکنیکال عبارت است از تعیین جهت فعلی شاخص یک سرمایه (یعنی روند) است. تحلیل تکنیکال را در تایم فریم های بالاتر شروع کنید و به شکلی تدریجی به سراغ تایم فریم های پایین تر بروید. تعیین سطوح کلیدی و تحلیل حجم معاملاتی به شما کمک می کند تا یاد بگیرید که در بازار چگونه حرکت کنید. با توجه به این موضوع شما می توانید به تحلیل چارت و کندل استیک بپردازید، یعنی چارت معاملاتی را در جستجوی الگوهای احتمالی مطالعه و برنامه ی معاملاتی خود را تدوین کنید.
تقریبا تمامی معامله گران به شکل های گوناگون از تحلیل تکنیکال استفاده می کنند. تنها سرمایه گذارانی که چشم انداز طولانی مدتی را برای خود ترسیم کرده اند می توانند تحلیل تکنیکال را رها کنند. با کوتاه تر شدن تایم فریم معاملاتی تاثیرگذاری تحلیل فاندمنتال کاهش می یابد و به نقطه ای می رسیم که در معاملات روزانه و یا در معاملات اسکالپینگ تحلیل تکنیکال هیچ جایگزینی نخواهد داشت.
تحلیل تکنیکال بر مبنای وضعیت روانی بازار و مطالعه ی الگوهای بازیگران آن ایجاد شده است. تمامی ترس ها و انتظارات معامله گران تاثیر خود را در شاخص می گذارند. تحلیل تکنیکال به شما اجازه ی فهم فضای روانی بیشتر معامله گران را می دهد. به دلیل استفاده ی گسترده از تحلیل تکنیکال و محبوبیت اندیکاتورهای کلاسیک بسیاری از معامله گران می توانند به سرعت سیگنال های مشابهی را دریافت کنند و این فضای روانی بازار را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث به واقعیت پیوستن پیش بینی ها می گردد.
مقایسه ی این روش ها با هم سخت است زیرا هر کدام از روش های تحقیقی متفاوتی استفاده می کنند. تحلیل فاندمنتال در تایم فریم های بلند مدت کارا است زیرا این تایم فریم ها نتایج عملکرد عوامل فاندمنتال مهم را بهتر به نمایش می گذارند. تحلیل تکنیکال هم در تمام تایم فریم ها خوب است و با تحلیل فاندمنتال سازگاری دارد.
تحلیل تکنیکال بر مبنای اصلی مشابه در تمامی بازارها کار می کند و بر روی تحلیل پیشینه ی تاریخی قیمت و حجم های معاملاتی تمرکز دارد.
محبوبیت و گستردگی تحلیل های تکنیکال قابلیت اطمینان آن ها را به عنوان یک ابزار پیش بینی قیمت تایید می کند. اگرچه، حتی بهترین ساز و کارهای تحلیل تکنیکال هم نمی توانند دقتی ۱۰۰ درصدی داشته باشند. موفقیت معامله گران در حقیقت در مقایسه با توانایی مدیریت ریسک و پول چندان به دقت بالای تحلیل های تکنیکال بستگی ندارد.
خط روند در طی یک حرکت صعودی در بین نقاط کف داخلی برای نگه داشتن بخش صعودی چارت در بالای آن رسم می شود. خط روند حرکت نزولی شاخص در بین دو نقطه ی اوج داخلی رسم می شود. در این حالت بخش نزولی چارت باید پایین تر از خط روند باشد. برای کارکردن با اعتماد به نفس با روند باید منتظر تایید شدن آن از طریق حداقل یک حرکت بازگشتی (ریباند) از خط روند باشیم.
متداول ترین ابزارهای تحلیل تکنیکال الگوهای چارت، الگوهای پرایس اکشن، نظریه امواج الیوت، و اندیکاتورهای گوناگون هستند. تحلیل روند و خطوط حمایت و مقاومت را نیز فراموش نکنید. این ابزارها برای بیشتر معامله گران نقشی پایه ای دارند.
چندین گونه ی تحلیل تکنیکال وجود دارد:
- تحلیل چارت به تشخیص الگوهای معکوس شدن روند کمک می کند
- تحلیل اندیکاتوری به مطالعه ی بازار با استفاده از اسکریپت های آماده در قالب چارت های پوششی (overlay) ترسیم شده بر روی چارت قیمتی و یا به شکل پنجره هایی متفاوت کمک می کند.
- پرایس اکشن بر مبنای الگوهای کندل استیک شکل گرفته اند.
- تحلیل حجم و فعالیت معاملاتی
- نظریه ی امواج الیوت
- تحلیل روند و تعیین سطوح حمایت و مقاومت
فرض کنید در سال ۲۰۲۱ یک روند افقی در چارت EURUSD ایجاد شده است. بر اساس قواعد بازار این وضعیت متعادل دیر یا زود شکسته می شود. کانال معاملاتی افقی از طریق نقطه ی اوج داخلی حوالی سطح ۱.۲۳ و نقطه ی کف در حدود سطح ۱.۱۷ دلار مشخص می شود. سیگنال ورود به معامله زمانی به دست می اید که شاخص خروجی سریع به محدوده ای فراتر از محدوده های ترسیم شده کند و سطح مرزی روند را از بیرون تست کند. در این حالت، پیش بینی جهت جدید روند و باز کردن مجدد معامله ممکن خواهد بود.
هر کدام از انواع تحلیل تکنیکال ویژگی های خاص خود را دارند. مثلا، پرایس اکشن به شما اجازه می دهد تا معکوس شدن حرکت شاخص را بلافاصله بعد از شروع شدن آن پیش بینی کنیم. اگرچه، بسیاری از اندیکاتورها نتایج خود را بعدتر به نمایش می گذارند اما دقیق تر هستند. بنابراین، بهتر است از چندین نوع تحلیل تکنیکال به شکل همزمان استفاده کنیم تا از چندین منبع سیگنال دریافت کنیم و بدین ترتیب دقت پیش بینی های خود را افزایش دهیم.
تحلیل تکنیکال در سه مورد کارا نیست:
- انتخاب ابزار معاملاتی اشتباه یا اشتباه استفاده کردن از یک ابزار معاملاتی: به طور مثال، میانگین های حرکتی سیگنالی با کیفیت در خصوص خرید یا فروش به هنگام جهت دار بودن شاخص به دست می دهند. اگرچه، این میانگین ها در طی روند افقی سیگنال های کاذب تولید خواهند کرد.
- ابزار مالی تحلیل شده نقدینگی پایین و نوسانات بالایی داشته باشد: اگر حجم معاملاتی یک سرمایه بسیار پایین باشد قیمت می تواند حرکتی متلاطم در یک بازه ی قیمتی عریض داشته باشد و یا برای مدتی طولانی بی تحرک شود. قاعدتا چارت چنین ابزارهای معاملاتی ای با دقتی پایین تحلیل می شوند و شاخص قابلیت دستکاری شدن داشته و قادر به حرکت کردن در جهت خلاف نتایج تحلیل تکنیکال است.
- ابزار معاملاتی تحلیل شده پیشینه ی تاریخی کافی ای نداشته باشد: از آنجا که تحلیل تکنیکال بر مبانی اعمال وقایع حرکتی شاخص به اینده است، اگر یک ابزار معاملاتی پیشینه ی تاریخی کافی ای نداشته باشد بیشتر روش ها و رویکردهای تحلیل تکنیکال کارکرد نخواهند داشت. در شرایط ایده آل ابزار معاملاتی باید یک پیشینه ی تاریخی چندین ساله و یا حتی بهتر چندین دهه ای داشته باشند.
باید در مورد چارت جفت های ارزی از طریق تعیین کردن فضای روانی بازار، تشخیص دادن روند، و مشخص کردن سطوح کلیدی آن تحقیق انجام داد. در مرحله ی دوم، باید بفهمیم که روندی که پیدا کرده ایم در کدام مرحله ی خود قرار دارد. آیا در مرحله ی ابتدایی رشد خود است؟ آیا در نزدیکی پایان خود قرار دارد؟ علاوه بر این، لازم است بدانیم که تحت چه شرایطی رشد شاخص ادامه میابد و چگونه معکوس می شود چه الگوهایی در این حالت ها شکل می گیرند. این موارد مبانی کاری شما در تحلیل تکنیکال است. در مرحله ی پایانی باید سود و ضرر احتمالی را معین کنید. کدام نقاط ورودی در چارت بیشتر از همه سودده هستند؟ اگر شاخص مطابق برنامه حرکت نکرد باید چکار کنیم؟ در اخر تمامی جواب هایی که در برنامه ی معاملاتی خود در پاسخ به این سوالات پیدا کردید را بنویسید و از آن متابعت کنید.
نمودار قیمت EURUSD در حالت زمان واقعی

محتوای این مقاله بیانگر نظر نویسنده است و لزوماً بیانگر موضع رسمی کارگزار لایت فایننس نیست. مطالب منتشر شده در این صفحه صرفاً برای اهداف اطلاعاتی ارائه شده است و نباید به عنوان ارائه مشاوره سرمایه گذاری برای اهداف دستورالعمل 2014/65/EU مورد نظر تلقی شوند.
بر اساس قانون کپیرایت، این ماده مالکیت معنوی محسوب میشود که شامل ممنوعیت کپی و توزیع آن بدون رضایت میباشد.